چرا «استکبار» و نه امپریالیسم؟
یکی از چیزهائی که در هر حرکت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و این جریان، هم بایستی «واژهسازی» بشود... لذا ما به جای استعمالات و اصطلاحاتی که بین چپروها و مارکسیستها و اینها معروف بود، اصطلاح «استکبار» را، اصطلاح «استضعاف» را، اصطلاح «مردمی بودن» را مطرح کردیم و آوردیم. ما آوردیم، یعنی انقلاب آورد، نه اینکه اشخاص خاصی در این زمینه تأثیر حتمی و قاطعی داشته باشند. (۱۳۹۰/۰۷/۲۲)
«استکبار» و «استکبارستیزی» از جمله کلیدواژههایی است که در ادبیات امام خمینی رحمةاللهعلیه پرتکرار است. اگر بخواهیم براساس رویکرد تحلیل گفتمانی بدان توجه کنیم، باید گفت این کلیدواژهها از جمله دالهای مرکزی گفتمان امام عظیمالشأن محسوب میشود. همین نکته در مورد رهبر فرزانهی انقلاب نیز صدق میکند. ایشان نیز در گفتار خود از «استکبار» و «استکبارستیزی» بهصورت متناوب استفاده میکنند.
برای آنکه بخواهیم دکترین «استکبارستیزی» را در نظام اندیشگی امام خمینی رحمةاللهعلیه و رهبر انقلاب مکانیابی کنیم، لازم است به زمینه و زمانهی شکلگیری آن توجه کنیم. امام خمینی رحمةاللهعلیه در زمانهای نهضت انقلاب اسلامی را آغاز کرد که آمریکا بهعنوان مهمترین قدرت جهانی (که ایران تحت نفوذ آن بود)، بزرگترین مانع تحقق این خواسته و پیشرفت جامعهی ایران محسوب میشد. به همین جهت، محور اصلی مبارزاتی و کنشگری سیاسی امام خمینی رحمةاللهعلیه در طول دوران نهضت، مبارزه با آمریکا بهعنوان دشمن اصلی و دستنشاندهی آن در کشور (شاه) و منطقه (رژیم صهیونیستی) قرار داشت. همین رویکرد در دوران حضرت آیتالله خامنهای نیز ادامه پیدا کرده است و فقط بهجای دولت دستنشانده، با پدیدهای پیچیدهتر تحتعنوان «اندیشهی وابستگی»، مقابله میکند. نقد اندیشهی وابستگی در مقابل نظریهی استقلال -که یکی از علل موجدهی انقلاب اسلامی است- از سوی رهبر انقلاب، بدان جهت است که گرچه «دولت دستنشانده» در ایران با پیروزی انقلاب اسلامی پایان یافت، اما «تفکر وابستگی» متأسفانه همچنان در جامعهی ایران وجود دارد و حتی برای آن تئوریپردازی میشود.
تفسیر رهبران انقلاب از آمریکا، ذیل نظریهی «استکبار» صورتبندی میشود. آنان محور مبارزهی خود را استکبار قرار دادهاند و آمریکا را بهعنوان نمود اصلی آن ترد کردهاند.
جدول مقایسهی وجه نمودی استکبار در زمانهی امام خمینی و رهبر انقلاب
دورهی رهبری | دشمن اصلی | نمود جهانی | نمود منطقهای | نمود داخلی |
امام خمینی | استکبار | آمریکا | رژیم جعلی صهیونیستی | دولت دستنشاندهی پهلوی |
آیتالله خامنهای | آمریکا | رژیم جعلی صهیونیستی | اندیشهی وابستگی و توسعهی وابسته |
* چرا استکبار و نه امپریالیسم؟
همانطور که گفته شد مهمترین صورتبندیای که امام خمینی رحمةاللهعلیه از آمریکا بهعنوان دشمن اصلی و شیطان بزرگ ارائه میکرد، واژهی «استکبار» است. این در حالی بود که در آن زمانه که مهمترین دشمنان آمریکا چپها و مارکسیستها بودند، مهمترین ویژگی آمریکا و علت دشمنیها با آمریکا، ذیل صورتبندی نظری «امپریالیسم» بیان میشد. نظریهی امپریالیسم دلالت بر وضعیتی «اقتصادی-سیاسی» داشت که در آن وضعیت، کشور قدرتمند کشور ضعیفتر را به انقیاد خود جهت استثمار، بهرهبرداری و سوداندوزی بیشتر قرار میداد. از دوران امام راحل عظیمالشأن تا به امروز نیز مهمترین صفت آمریکا که دشمنیها با او را توجیه میکند، امپریالیستی بودن دولت آمریکاست. اما امام خمینی رحمةاللهعلیه از این واژه و نظریه و منطق برای مخالفت با آمریکا استفاده نکرد و به جای آن، آمریکا را مظهر «استکبار» و مستکبر زمانه خواند. لغت استکبار کلیدواژهای قرآنی است که در آیات زیادی تکرار شده است. برای مثال میفرماید: «فاستکبرتم»؛ شما استکبار و گردنکشی کردید.۱ «کذّبوا بآیاتنا و اسْتکْبروا عنْها»؛ آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند.۲ امام نیز با رجوع به ترمینولوژی قرآن کریم، مهمترین صفت آمریکا و علت مخالفت خود با آمریکا را مستکبر بودن دولت آمریکا دانستند و در اینباره فرمودند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطهطلبان بیفرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است، نمیرسند.»۳
از سویی دیگر، بر خلاف وضعیت امپریالیسم، استکبار دلالت بر وضعیتی «روانی-سیاسی» دارد، نه لزوماً اقتصادی-سیاسی که بهموجب آن، مستکبر بر مخاطبین و مواجهین خود کبر و تکبر میورزد و ایشان را «تحقیر» میکند. دلیل مخالفت امام با این وضعیت و اتخاذ دکترین استکبارستیزی، به این جهت بود که نتیجهی رابطهی استکباری، شکلگیری «تحقیر ملی و هویتی» در سطح یک کشور، وادادگی در برابر قدرت دشمن و تسلیمبودگی در برابر آن و در نهایت، عقبماندگی است. یعنی نتیجهی رابطهی مستکبر و مستضعف، تحقیر، تسلیم و نهایتا عقبماندگی یک کشور است. وضعیتی که در آن، «ما نمیتوانیم» در جامعهای نهادینه میشود. یعنی دقیقا همان کاری که به تعبیر رهبر انقلاب، در دوران معاصر بر سر جامعهی ایران آورده شد و ژن ما نمیتوانیم را در آن تزریق کردند.
* ریشهی اصلی عقبماندگی از دیدگاه امام خمینی(ره)
به همین علت، امام خمینی رحمةاللهعلیه ریشهی اصلی مشکلات کشور، جهان اسلام و مستضعفین عالم را تحقیر ملتها و نبود عزت در میان ایشان بهواسطهی روحیهی استکباری غرب و آمریکا میدانست. لذا دکترین مبارزاتی خود را تحتعنوان «استکبارستیزی» دنبال میکرد. نامگذاری ۱۳ آبان، سالروز تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا، بهعنوان «روز جهانی مبارزه با استکبار جهانی» توسط ایشان را نیز میتوان در همین چارچوب تحلیل کرد.
همچنین رهبر انقلاب نیز بهعنوان شارح این دکترین، همواره بر استکباری بودن روحیهی آمریکا و تحقیر ملتها بهواسطهی این روحیه، تأکید و بر مبارزه با آن پافشاری میکنند. در اینباره ایشان نیز میفرمایند: «آمریکا یک مستکبر به تمام معناست. مسئلهی ما هم فقط نیست. مسئلهی دنیاست. مسئلهی دنیای اسلام است. آمریکاییها نسبتبه همهجای دنیا این روح استکباری را دارند. در جنگ بینالملل دوم، بعد از آنی که ژاپن را شکست دادند، پایگاه در آنجا درست کردند که هنوز پایگاه آمریکاییها در ژاپن هست. ژاپنیها با این همه پیشرفتهای علمی، هنوز نتوانستند پایگاه آمریکا را در ژاپن جمع کنند. آنجا پایگاه نظامی دارد؛ به مردم ظلم میکنند، اذیت هم میکنند، تو روزنامهها هم آمد، خبرگزاریها هم گفتند؛ تجاوز به نوامیس و کارهای خلاف دیگر، اما هنوز در آنجا هست. در کرهی جنوبی هم پایگاههای آمریکا هنوز هست. در عراق، نقشهی آمریکا این است که پایگاه بسازد و پنجاه سال، صد سال در عراق مستقر بشود و در افغانستان، چون افغانستان نقطهای است که اگر آنجا پایگاه داشته باشند، میتوانند بر کشورهای آسیای جنوب غربی، بر روسیه، بر چین، بر هند، بر پاکستان و بر ایران تسلط داشته باشند. دارند این همه آنجا تلاش میکنند، برای اینکه آنجا پایگاه دائم درست کنند و بمانند. این معنای استکبار است.»۴
با مدنظر قرار دادن آنچه بیان شد، میتوان دریافت که دکترین استکبارستیزی که از سوی رهبران انقلاب طرح میشود، پاسخی است به وضعیت عقبماندگی جامعهی ایران؛ پاسخی که مهمترین علت عقبماندگی جامعهی ما و دیگر جوامع بشری را حاصل وضعیت روانی-اجتماعی میداند. وضعیتی که بهموجب آن، تحقیر و از دست رفتن اعتمادبهنفس ملی و عزت ملی، موجب شکسته شدن مقاومت، وادادگی و بیعملی سیاسی-اجتماعی جوامع میشود. این کار با وجه استکباری غرب و آمریکا صورت میپذیرد. وجهی که رهبران انقلاب برای پیشرفت و آبادانی جامعهی خود همواره به مقابله با آن پرداختهاند و در مقابل آن، بر استقلال سیاسی، فرهنگی، فکری و اقتصادی، عزت ملی و اعتمادبهنفس ملی تأکید کردهاند. با لحاظ موارد فوق، دکترین استکبارستیزی وجهی عقلانی از اندیشهی رهبران انقلاب است که در کلانرویکرد پیشرفت اسلامی-ایرانی، قابل تحلیل است.
پینوشتها:
۱. سورهی جاثیه، آیهی ۳۱.
۲. سورهی اعراف، آیهی ۴۰.
۳. امام خمینی(ره)، کلمات قصار، فصل پنجم: سیاست خارجی، ص۱۵۱، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره).
۴. بیانات در دیدار دانشآموزان در آستانهی ۱۳ آبان، ۱۲ آبان ۱۳۸۸.