ٖ تنظیمات قالب
امروز : یکشنبه 04 آذر 1403
  • 1401/01/17 - 08:54
نگاهی به ریشه‌های بحران اوکراین

تنش‌آفرینی آمریکا، بحران اوکراین را رقم زد

رسانه‌ی KHAMENEI.IR به بررسی ریشه‌های شکل‌گیری بحران اوکراین داشته است.

888.PNG

 رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران با تأکید بر ظلم حاکم بر دنیای امروز به برخی از نمونه‌ها اشاره کردند: «شما به قضایای افغانستان مراجعه کنید، ملاحظه کنید، نگاه کنید، کیفیّت خروج آمریکایی‌ها [را ببینید]؛ اوّلاً بیست سال در افغانستان ماندند و چه کردند در این کشور مظلوم مسلمان؛ بعد هم چه جور بیرون رفتند و چه مشکلاتی را برای مردم به وجود آوردند؛ و اموال ملّت افغانستان را هم به آنها نمیدهند! این افغانستان است؛ آن اوکراین است که رئیس‌جمهورش خطاب به غرب ــ که خود غربی‌ها و دولتهای غربی او را سر کار آوردند ــ چه لحن تندی را به کار میبرد؛ این قضایای یمن است و بمباران هرروزه‌ی مردم مظلوم و واقعاً مقاوم یمن؛ این کارهای عربستان است که در یک روز هشتاد نفر را گردن بزنند!» حوادثی که نشان از ظلم حاکمان دنیا و بحران‌سازی‌های آمریکا دارند. از این رو، رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گفتاری از آقای دکتر شعیب بهمن، کارشناس مسائل بین‌الملل به بررسی ریشه‌های شکل‌گیری بحران اوکراین داشته است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif زمانی که جنگ اوکراین رخ داد، بسیاری تصور می‌کردند که این جنگ نبردی بین مسکو و کی‌اف است و از همین زاویه و سطح به این رویداد نگاه می‌کردند؛ اما واقعیت این است که شروع این جنگ نه به‌دلیل اختلافات بین روسیه و اوکراین، بلکه به‌دلیل سیاست‌های تنش‌آفرینی بود که آمریکایی‌ها و برخی از کشورهای اروپایی در قبال روسیه آغاز کرده بودند و در طول یک‌سال گذشته این سیاست‌های تنش‌آفرین را تشدید کرده بودند. اگر بخواهیم روند تحولات را مورد ارزیابی قرار دهیم، اخراج دیپلمات‌های روس، برگزاری مانورهای نظامی از سوی آمریکا و ناتو در شرق اروپا، استقرار نیروها و تجهیزات نظامی در کشورهای اروپایی و تنش‌آفرینی از طریق دولت غربگرای اوکراین، مرحله‌به‌مرحله شرایط را به آغاز جنگ و درگیری نظامی کشاند.

آنچه باعث آغاز این جنگ و نبرد شد، اختلافات موجود بین روسیه و اوکراین نبود، بلکه تنش‌آفرینی‌هایی بود که کشورهای غربی به رهبری آمریکا ایجاد کرده بودند. اگر خیلی‌ها در آغاز تصور می‌کردند که این جنگی بین روسیه و اوکراین است و قصد داشتند این رویکرد را ترویج کنند که روسیه دست به یک تجاوز نظامی تمام‌عیارزده و البته نقش بازیگری مثل آمریکا را در آن نادیده بگیرند، ولی امروز شرایط و روند تحولات به همه نشان داده که این چنین نبوده و اگر تنش‌آفرینی‌های آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی مثل انگلیس نبود، شاید امروز شاهد وقوع چنین جنگ و نبرد و درگیری هم نبودیم.

اساساً جنگ فعلی به‌دلیل سیاست‌های تنش‌آفرین کشورهای غربی ایجاد شد و آمریکایی‌ها و کشورهای اروپایی یک بار دیگر نشان دادند که به‌هیچ‌وجه در بزنگاه‌های تاریخی از رهبران کشورهایی که خود را متحد غرب فرض می‌کردند یا انتظار حمایت و کمک از غرب را داشتند هیچگاه این کمک و حمایت را کسب نکردند و در بزنگاه‌های تاریخی تنها ماندند. آنچه رئیس‌جمهور اوکراین بارها در انتقاد از کشورهای غربی گفته و فریاد می‌زند این است که در این روزها با بی‌اعتنایی رهبران کشورهای غربی مواجه‌شده و این سنت دیرینه در بین این کشورهاست. اگر به تاریخ تحولات جهان نگاه کنیم، از زمانی که آمریکایی‌ها به‌عنوان ابرقدرت تا به امروز شناخته شدند، در تمام بزنگاه‌های تاریخی پشت متحدان خود را خالی کردند؛ مثل محمدرضا شاه پهلوی در ایران که آمریکایی‌ها در پی حوادث انقلاب اسلامی هیچ حمایتی از او به عمل نیاوردند، یا در کشورهای عربی مثل حسنی مبارک در مصر، یا بن‌علی در تونس که به‌واسطه تحولات موسوم به انقلاب‌های مردمی در کشورهای شمال آفریقا از قدرت برکنار شدند، هیچ‌کدام نتوانستند حمایت آمریکا را در بزنگاه‌های تاریخی کسب کنند. از نمونه‌های اخیر هم اشرف غنی در افغانستان هست که به‌تازگی آمریکایی‌ها پیش روی چشم جهانیان و افکار عمومی دنیا و در بزنگاه تاریخی او را به حال خود رها کردند و باعث سقوط دولت او در افغانستان شدند، درحالی‌که خود آمریکایی‌ها این دولت را بر سر کار آورده بودند.

بعد از اینکه حسنی مبارک به‌واسطه‌ انقلاب مردمی در مصر از قدرت برکنار شد، جمله‌ خیلی معروفی را بیان کرد که نشان‌دهنده‌ همین اعتماد بی‌حاصل به کشورهای غربی بود. او در بازجویی‌ها و اعترافاتش در زندان گفته بود هر کسی که لباس آمریکایی بر تن کند، برهنه خواهد شد. این نشان می‌دهد که اعتماد به غرب و آمریکا چقدر بی‌حاصل است.

امروز در اوکراین هم همین شرایط حاکم هست؛ یعنی دولت آقای زلنسکی کاملاً وابسته به غرب و غربگرا به‌شمار می‌آید که با حمایت آمریکا و کشورهای اروپایی بر سر کار آمده، ولی باز هم این دولت در بزنگاه تاریخی از سوی کشورهای غربی تنها گذاشته می‌شود. نکته‌ قابل‌توجه این است که این بزنگاه تاریخی یا این بحران برای دولت اوکراین باز هم به‌واسطه‌ تنش‌آفرینی خود کشورهای غربی از جمله آمریکایی‌ها پدید آمده است.

به هر حال، وضعیت اوکراین می‌تواند درسی برای رهبران کشورهایی باشد که از طریق وابستگی به آمریکا و کشورهای غربی، تمایل به حفظ امنیت خود دارند. رهبران این کشورها باید به این نکته پی برده باشند که اگر برای آن‌ها هم شرایط سخت و دشواری پیش بیاید، هرگز نمی‌توانند در آن شرایط روی حمایت‌های آمریکا حساب باز کنند؛ بنابراین، گام‌برداشتن به‌سوی امنیت بومی، امنیت درون‌زا و امنیت منطقه‌ای به‌جای اعتماد بی‌حاصل به آمریکایی‌ها یا خریدهای تسلیحاتی کلان، بهتر و بیشتر می‌تواند امنیت این نوع کشورها را تضمین و تأمین کند.

در بحران افغانستان، یمن و اوکراین یک ویژگی خاص وجود دارد و آن اینکه آمریکایی‌ها تمامی این بحران‌ها را ایجاد کردند. البته نکته‌ قابل‌توجه این است که آمریکایی‌ها در مدیریت همه‌ این بحران‌ها ناکام ماندند و به هیچ‌کدام از آن اهداف اولیه‌ خود که اهداف غایی و بلندپروازانه‌ بود، دست پیدا نکردند. زمانی که آمریکایی‌ها حمله به افغانستان را آغاز کردند، تصور می‌‌کردند که به‌سرعت بر این کشور مسلط خواهند شد و دولت وابسته تشکیل خواهند داد که این دولت بتواند منافع و امنیت آمریکا را تضمین کند، اما بعد از بیست سال اشغالگری، به این هدف مهم خود دست پیدا نکردند.

آمریکایی‌ها با حمایت مستقیم و بی‌واسطه از عربستان سعودی به یمن حمله کردند و تصور می‌کردند که ظرف مدت بسیار کوتاهی عربستان موفق خواهد شد نیروهای مردمی به‌ویژه انصارالله را در یمن شکست بدهد و در این کشور یک دولت غربگرای وابسته بر سر کار بیاید که امروز بعد از هفت سال تجاوز نظامی عربستان و متحدانش آمریکایی‌ها به این هدف هم دست پیدا نکردند.

در مورد اوکراین هم همین شرایط وجود داشت. آمریکایی‌ها با بحران‌آفرینی در روابط روسیه و اوکراین تلاش کردند شرایط جدیدی را رقم بزنند تا بتوانند دولت غربگرای اوکراین را در قدرت نگه دارند؛ غافل از اینکه روس‌ها در این خصوص محاسبات دیگری دارند و آن اهداف و سیاست‌های آمریکا را به‌صورت جدی به چالش کشیدند.


بنابراین در اینکه در همه این بحران‌ها ارتباط وجود دارد از این حیث که آمریکایی‌ها این بحران‌ها را برای دستیابی به منافع و امنیت ملی خودشان ایجاد کردند هیچ تردیدی نیست و در عین حال در اینکه آمریکایی‌ها در مدیریت این بحران‌ها هم با چالش‌های جدی مواجه شدند و نتوانستند این بحران‌ها را به‌نحو مطلوب مدیریت بکنند هم هیچ تردیدی نیست. کمااینکه بحران‌هایی مثل تجاوز نظامی به عراق و سوریه هم از این جنس هستند؛ یعنی آن‌ها هم بحران‌هایی هستند که به‌واسطه سیاست‌های آمریکا ایجاد شدند، ولی آمریکایی‌ها در پایان نتوانستند این بحران‌ها را مدیریت کنند.

واقعیت این است که بحران اوکراین مسئله‌ جدی را پیش روی افکار عمومی جهان قرار داد. مردم دنیا این بار به‌صراحت مشاهده کردند که وقوع جنگ در اروپا با وقوع جنگ مشابه در غرب آسیا یا در آفریقا یا در مناطق دیگر چقدر می‌تواند متفاوت باشد. توجهی که رسانه‌های دنیا به این جنگ کردند یا تلاش‌های سیاسی که برای متوقف‌کردن آن صورت گرفت و همچنین استانداردهای دوگانه‌ای که سیاستمداران کشورهای غربی در این خصوص در پیش گرفتند، افکار عمومی دنیا را متوجه این مسئله کرد که چقدر نگاه تزویر‌آمیز و ریاکارانه در بین کشورهای غربی زیاد است. کشورهای غربی در حالی تهاجم روسیه به اوکراین را محکوم کردند که تاکنون حتی یک بار هم تجاوز نظامی عربستان به یمن را محکوم نکردند. در شرایطی موضوع آوارگان و پناهندگانی را که از اوکراین خارج شدند، برجسته کردند که تاکنون کسی به مسائل انسانی ناشی از جنگ یمن و تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان و عراق و یا بحران سوریه توجه جدی نکرده است. ما عملاً استاندارد دوگانه و رویکرد مزورانه را نه فقط در بین سیاستمداران، بلکه در رسانه‌های کشورهای غربی هم مشاهده کردیم. در جایی که حتی خبرنگاران و مفسران سیاسی این رسانه‌ها به شکل طعنه‌آمیزی از جنگ در اوکراین به‌عنوان جنگ در سرزمین‌های متمدن اروپایی یاد می‌کردند و به شکل تحقیرآمیزی این مسئله را مطرح می‌کردند که این جنگ در غرب آسیا یا به قول آن‌ها  منطقه‌ خاورمیانه یا در یک محدوده‌ کشورهای آفریقایی نیست، بلکه دارد در اروپای متمدن رخ می‌دهد و این شگفتی خودشان را بارها ابراز کردند.

بیان این نگاه‌‌ها و صحبت‌ها نشان می‌دهد که چقدر استانداردها و رویکردهای دوگانه در بین سیاستمداران‌ و رسانه‌های غربی قوی هست و چقدر این سیاست‌های مزورانه می‌تواند خودش را در بحران این‌چنینی نشان دهد. شرایطی که کشورهای غربی در آن گرفتار شدند بیش از گذشته چهره‌ آن‌ها را برای افکار عمومی و مردم جهان آشکار کرده؛ یعنی اگر در گذشته سیاستمداران و رسانه‌های غربی مسائل حقوق بشری را در کشورهای دیگر برجسته می‌کردند، امروز همه مردم دنیا متوجه شدند که مسائل این‌چنینی چقدر می‌تواند بازیچه‌ای در دست کشورهای غربی قرار بگیرد.

به هر حال، نمونه‌های بسیار زیادی از تجاوزات آشکار کشورهای غربی و نقض حقوق بشر و حقوق انسانی در کشورهایی که از سوی غرب مورد تهاجم نظامی قرار گرفتند یا غربی‌ها در آن‌ها بحران‌آفرینی کردند، وجود دارد؛ اما هیچ‌کدام از آن‌ها در رسانه‌ها و نزد افکار عمومی کشورهای غربی برجسته نمی‌شوند و هیچ‌یک از سیاستمداران غربی به آن‌ها نمی‌پردازند، ولی به‌محض اینکه در خود اروپا یک درگیری نظامی رخ می‌دهد، همه این مسائل به شکل شگفت‌انگیزی برجسته می‌شوند. این نشان می‌دهد که کشورهای غربی چقدر سیاست‌های مزورانه و استانداردهای دوگانه دارند. آن چیزی را که در راستای منافع خودشان باشد حق تلقی می‌کنند و آن چیزی را که در راستای منافعشان نباشد مساوی با حق نمی‌دانند و به آن نمی‌پردازند و به‌سادگی از کنار آن عبور می‌کنند.

تصاویر

عبارت خود را درج و جهت جستجو "Enter" را بفشارید

تغییر اندازه فونت:

تغییر فاصله بین کلمات:

تغییر فاصله بین خطوط:

تغییر نوع موس:

تغییر نوع موس:

تغییر رنگ ها:

رنگ اصلی:

رنگ دوم:

رنگ سوم: