ٖ تنظیمات قالب
امروز : پنجشنبه 02 اسفند 1403
  • 1400/06/10 - 10:16

افول آمریکا؛ حقیقتی انکارناپذیر

اندیشمندان متعددی با استناد به حوادثی همچون ۱۱ سپتامبر، درگیر شدن آمریکا در دو جنگ افغانستان و عراق و همچنین ظهور چین به عنوان رقیبی تازه نفس، نتیجه می¬گیرند که قدرت برتر آمریکا دچار افول شده است.

افول آمریکا.jpg

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ،  اصطلاح افول هژمون آمریکا به معنای کاهش قدرت برتر آمریکا، مدتهاست که نقل محافل کارشناسی است. این مسئله اما، موافقان و مخالفان جدی نیز دارد.

مخالفان با استناد به حوزه های مختلف قدرت که واشنگتن هنوز در آن‌ها سرآمد است، نتیجه می گیرند که برخلاف اتفاقات چند سال اخیر، هنوز هم جایگاه قدرت برتر دنیا از آن آمریکاست. در مقابل، اندیشمندان متعددی با استناد به حوادثی همچون ۱۱ سپتامبر، درگیر شدن آمریکا در دو جنگ افغانستان و عراق و همچنین ظهور چین به عنوان رقیبی تازه نفس، نتیجه می گیرند که قدرت برتر آمریکا دچار افول شده است. به باور این اندیشمندان، افول یادشده چه از دهه ۹۰ میلادی آغاز شده باشد چه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، به واسطه عملکرد خود واشنگتن رخ داده است. نوشتار زیر به بررسی مختصر شاخص‌های افول آمریکا اختصاص دارد.

 افول هژمون آمریکا
مهم‌ترین مشخصه دهه دوم قرن بیست و یکم کاهش تدریجی قدرت نسبی آمریکاست. از دیدگاه اغلب ناظران، از آنجا که عمده رقبای نظامی و اقتصادی آمریکا در آسیا قرار دارند، جابجایی قدرت شگفت‌آور، مترادف با بازگشت تاریخی مراکز قدرت از غرب به شرق و خاتمه چیرگی تمدن غربی بر سیاست و فرهنگ جهانی است؛ بنابراین کاهش تدریجی قدرت آمریکا در حوزه های مختلف را باید با تعبیر افول هژمون آمریکا یادآوری کرد. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که در سال های اخیر هژمونی آمریکا به مثابه قدرت سلطه‌گر افول کرده است و این کشور قادر به تحمیل خواست‌های خود به دیگران نیست و این واقعیت بیش از پیش جهان را به سمت نظام چند قطبی سوق داده است. از منظر «نوام چامسکی»، اندیشمند و نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی افول آمریکا آغاز شده و تبختر مقام‌های آمریکایی درباره اینکه این کشور قدرت بلامنازع دنیا خواهد ماند، جز «خیال خوش» نبوده است. «تد گالن کارپنتر» هم، اولین بار از اصطلاحی به نام «افول موریانه‌ای» برای اشاره به زوال تدریجی قدرت آمریکا به دلیل برافروختن جنگ‌های متعدد و عقب افتادن از رقبایش اشاره کرد.

اظهارات بایدن در روز تحلیف (اول بهمن ۱۳۹۹) شاهدی بر ادعای افول است؛ بایدن برخلاف ترامپ که شعار «اول آمریکا» را سرلوحه قرار داد، بر ضروت «اتحاد آمریکا» تاکید کرد و گفت آمریکا بار دیگر به نقش رهبری در سطح بین‌المللی باز می‌گردد؛ نقشی که از جنگ جهانی دوم بر عهده داشت و در دوران چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ، نادیده گرفته شد. در اظهارات بایدن به ظرافت از افول قدرت آمریکا در دولت ترامپ انتقاد و به این روند نزولی قدرت اعتراف شده است. پیشتر نشریه «فارن افرز» در تحلیلی از قدرت آمریکا نوشته بود: تمامی عواملی که روزی باعث قدرت جهانی آمریکا شده بودند، امروز در حال دگرگونی است و به سویی می رود که به هژمونی آمریکا پایان دهد.

 افول موریانه ای قدرت آمریکا
 حوزه سیاست داخلی
نبرد برای کسب استقلال از انگلیس، دولت ستیزی آمریکایی را تقویت کرد و باعث شد مجموعه محدودیت های قانون اساسی در قالب نظارت و موازنه-های متعدد بر حکومت اعمال شود. این مسئله همچنین بی اعتمادی به حکومت را در آمریکا در قیاس با دیگر کشور‌های توسعه‌یافته تقویت کرد. از دیگر عوامل تشتت فضای سیاسی داخلی آمریکا در سال های اخیر تزریق گسترده پول برای کسب پیروزی در انتخابات است.

برآورد‌ها نشان می دهد درحالی‌که هزینه پیروزی برای کسب هر کرسی مجلس نمایندگان در سال ۱۹۸۶ حدود ۶۰۰ هزار دلار بود، این رقم در سال ۲۰۱۲ به حدود ۱، ۶ میلیون دلار افزایش پیدا کرد. در عین حال هزینه های پیروزی در سنا نیز از ۷ میلیون دلار در سال ۱۹۸۶ به ۱۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲ رسید. در همین حال آمار و ارقام نشان می دهد در ۱۵ سال ابتدایی قرن بیست ویکم هزینه لابی از ۱، ۶ میلیارد دلار به ۳، ۲ میلیارد دلار رسیده است. این موضوع باعث شده است، تصمیمات سیاسی به ندرت همخوان و مطابق با ترجیحات مردم باشد؛ ضمن اینکه صدای مطالبات مردم اغلب به گوش نخبگان سیاسی یا همان خودی‌های متعلق به جریان اصلی نمی رسد. این شرایط موجب ظهور پوپولیست های ستیزه‌جو می‌شود؛ همانند آنچه آمریکا در نوامبر ۲۰۱۶ با آن مواجه شد.

 حوزه سیاست بین‌المللی
«دونالد ترامپ» به عنوان نخستین سیاستمدار ارشد آمریکایی به از دست رفتن نشانه‌های قدرت آمریکا اعتراف کرد و با بیان اینکه آمریکا دیگر با عظمت نیست، محور شعار تبلیغاتی‌اش را «آمریکا را دوباره با عظمت کنیم» قرار داد. دولت ترامپ علاوه بر این در نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود (سال ۲۰۱۷) افول قدرت آمریکا را به رسمیت شناخت. ترامپ در لوای این سیاست، آمریکا را از پیمان‌های چندجانبه جهانی و سازمان‌های بین‌المللی خارج کرد؛ علیه متحدانش در فراسوی آتلانتیک جنگ تجاری به راه انداخت؛ از محکوم کردن جنایت‌های حاکمان خودکامه تا زمانی که شریک تجاری آمریکا باشند، خودداری کرد؛ سیاست «مدارای صفر» را علیه مهاجران به کار گرفت و .... نتیجه ریاست‌جمهوری ترامپ، شدت گرفتن سیر نزولی جایگاه آمریکا نزد مردم دنیا یا به عبارتی افت «قدرت نرم» این کشور بود. مرکز نظرسنجی «پیو» مدتی قبل، نتایج تحقیقاتی را منتشر کرد که نشان می‌داد نگرش مطلوب به آمریکا با کاهش شدید همراه شده و به سطوح «غیرقابل‌تصوری» رسیده است. نتایج این پیمایش که در ۱۳ کشور دنیا انجام شد، نشان داد تنها ۲۶ درصد مردم آلمان، ۳۰ درصد مردم هلند، ۳۱ درصد فرانسوی‌ها، ۳۳ درصد استرالیایی‌ها و ۳۵ درصد کانادایی‌ها نظر مطلوبی به آمریکا دارند.

 حوزه نظامی
برخورداری از توان نظامی پیشرفته، همواره مورد توجه قدرت‌های برتر جهان به منظور اعمال قدرت و نفوذ در سایر سرزمین‌ها بوده است. دولت آمریکا نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و مسئولان این کشور سال‌ها تلاش کرده‌اند به عنوان قدرت نظامی برتر و بدون رقیب در مقیاس جهانی مطرح باشند. بر اساس گزارش سایت “Global Fire Power” در سال ۲۰۲۰، آمریکا با اختصاص بودجه ۷۵۰ میلیارد دلاری به بخش نظامی، همانند سال‌های گذشته رتبه نخست را در مقایسه با بودجه نظامی سایر کشور‌ها کسب نمود. کشور چین نیز با اختصاص بودجه ۲۳۷ میلیارد دلاری در جایگاه دوم این رتبه‌بندی قرار گرفت. آنچه مشهود است، رقابت شدید این دو کشور برای حفظ یا کسب برتری نظامی است.

افول آمریکا؛ حقیقتی انکارناپذیر
مواردی از قبیل ناکامی ارتش آمریکا در نبرد‌های مختلف نظیر جنگ ویتنام، کنترل پهپاد پیشرفته آمریکایی به نام «RQ-۱۷۰» و انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد نظامی آمریکا به نام «Global Hawk» توسط ایران، اجبار نظامیان آمریکایی به فارسی حرف زدن با نظامیان ایرانی در خلیج فارس، ناتوانی آمریکا در حمایت نظامی از شرکای منطقه‌ای مانند رژیم صهیونیستی و عربستان در برابر نیرو‌های مقاومت و مواردی مشابه، منجر به فرو ریختن هیبت ارتش آمریکا شده است. حمله موشکی ایران به بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق هم، که اولین حمله رسمی یک دولت به پایگاه نظامی آمریکایی بعد از جنگ جهانی دوم است، از نقاط عطف این رویدادهاست.


 حوزه اقتصادی
ساختار اقتصادی آمریکا در چند دهه گذشته بحران‌های متعددی را تجربه کرده است. بحران‌هایی نظیر رکود بزرگ ۱۹۲۹، کاهش ذخایر طلا ۱۹۷۱، رکود مضاعف ۱۹۸۱، بحران وام ۱۹۹۰ و همچنین عمیق‌ترین بحران اقتصادی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم که در سال ۲۰۰۸ به دلیل ترکیدن حباب در بازار مسکن به وقوع پیوست. در این بحران، بانک‌ها و شرکت‌های بسیاری ورشکسته شدند؛ شاخص بورس و قیمت سهام حتی در سرتاسر جهان کاهش یافت و سیستم اقتصادی آمریکا به شدت دچار ضعف و اختلال شد. جنبش اشغال وال استریت نیویورک در سال ۲۰۱۱ نیز که بعضی از آن به عنوان بحران یاد می‌کنند؛ قابل توجه می‌باشد. مردمی که در این اعتراضات دامنه‌دار شعار ' ما ۹۹ درصد هستیم' را سر می‌دادند، خواستار مقابله با سیستم سرمایه‌داری و نظام فاسد بانکداری، بالا بردن مالیات ثروتمندان و حمایت از بیمه‌های درمانی و.. بودند که به علت خشونت پلیس، این جنبش، آتشی در زیر خاکستر باقی مانده است.
نگرانی‌های مهم در اقتصاد آمریکا عبارتند از:

- تکرار بحران مالی نظیر سال ۲۰۰۸ یا حتی بدتر از آن
- بدهی ۲۶ تریلیون دلاری فدرال رزرو
- بدهی ۷۳ تریلیون دلاری آمریکا (معادل دو برابر درآمد هر خانواده آمریکایی)
- افزایش فقر و بیکاری (گفته می‌شود هم اکنون ۴۰ میلیون نفر در آمریکا فقیر شمرده می‌شوند؛ معادل جمعیت کشور لهستان)
- کسری بودجه بیش از سه تریلیون دلاری (که در جدول ذیل مشخص است)
افول آمریکا؛ حقیقتی انکارناپذیر

 حوزه اجتماعی
آمریکا، گسست‌های اجتماعی گوناگونی را تجربه کرده و همچنان بر اثر آن‌ها قدرت ملی خود را در معرض تهدید می‌بیند؛ گسست‌های جنسیتی، فرهنگی، مذهبی و از همه مهم‌تر گسست نژادی. بالابودن آمار خشونت های مسحانه به ویژه قتل، تاییدی بر این مدعاست. رفتارخشونت‌بار پلیس آمریکا به ویژه با سیاه‌پوستان حقیقتی تلخ و ناهنجاری عریان در جامعه آمریکاست که گسست اجتماعی را دوچندان می کند. مسئله تبعیض نژادی در آمریکا محدود به سیستم پلیسی و قضایی این کشور نیست، بلکه به عنوان معضلی ریشه‌ای و باسابقه، هم از سوی نظام سیاسی و هم از سوی بخشی از سفیدپوستان، بر سیاه‌پوستان تحمیل می‌شود. گروه‌های مختلف طرفدار نژادپرستی در دل جامعه آمریکا شکل گرفته‌اند؛ یک نمونه آن‌ها گروه «Proud Boys» نام دارد که با انواع مختلف سلاح و تجهیزات نظامی در تظاهرات خیابانی حاضر می‌شوند. موضع‌گیری و اقدامات مقامات آمریکایی نیز در افزایش شکاف‌های اجتماعی بی تاثیر نیست؛ حتی در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ عملا فضای سیاسی- اجتماعی دو قطبی شد که حاصل آن زد و خورد‌های خشن هواداران دو طیف سیاسی بود.

عمق و دامنه نژادپرستی در آمریکا به اندازه‌ای است که عده‌ای مانند کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد «میشل باشله» و «جو بایدن» از آن به عنوان 'نژادپرستی ساختاری' یاد می کنند. «سوزان رایس» مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در دو یادداشت 'ما با دشمن ملاقات کردیم، دشمن همان ما هستیم! ' و ' آمریکای از هم جدا شده، تهدیدی برای امنیت ملی است، ' مهم‌ترین خطر طولانی‌مدت برای امنیت آمریکا را دو قطبی شدن می‌داند.

 اندیشمندانی که افول آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند
آمریکا به عنوان کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم خودش را قدرت بلامنازع دنیا معرفی کرد، اکنون رو به افول است. دانشمندان زیادی به این نظریه اعتقاد دارند؛ در ادامه اظهارنظر تنها چند نفر از معروف‌ترین آن‌ها بیان می شود:

  • چامسکی، اندیشمند و تحلیلگر مسائل سیاسی مقاله‌های متعددی درباره افول آمریکا به رشته تحریر درآورده است. او معتقد است افول آمریکا مسئله‌ای است که به دست خود آمریکا رقم خورده است: آمریکا با آنکه دموکراسی است، اما به «کشور سرمایه‌داران» تبدیل شده و بیش از ۸۰ درصد مردم، نظام اقتصادی را «ذاتاً ناعادلانه» و نظام سیاسی را فریبکار و در خدمت «منافعی خاص» و نه منافع مردم می‌دانند.
  • «جیمز پتراس»، استاد دانشگاه بیرمنگام، بر این باور است که سیاست‌های تحمیل‌شده از سوی این لابی از عوامل زوال قدرت آمریکاست؛ به اعتقاد پتراس بعد از پایان جنگ جهانی دوم، اروپای غربی، ژاپن و اخیراً چین و روسیه به سمت شکوفا کردن قابلیت‌های اقتصادی خودشان حرکت کردند، در حالی که آمریکا در راستای تامین منافع لابی صهیونیسم، به نظامی‌گری روی آورد.
  • زکریا، دانشمند سیاسی و از مجریان شبکه خبری «سی‌ان‌ان» معتقد است افول هژمونی آمریکا، نتیجه استفاده نامناسب این کشور از قدرت در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم است. به باور او، آمریکا با سوءاستفاده از قدرت، متحدانش را از دست داده و دشمنانش را تقویت کرده است. به اعتقاد زکریا حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نقش دوگانه‌ای در افول هژمونی آمریکا بازی کرده است.
  • رانی، نویسنده کتاب «بی‌نظمی جدید جهانی: افول قدرت آمریکا» از مفهومی به نام «بحران ارزش‌ها» سخن به میان آورده و نوشته این معضل بعد از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ جامعه آمریکا را در بر گرفته است.
  • مک‌کوی، استاد تاریخ و نویسنده کتاب مشهوری به نام «همدستی سیا در تجارت جهانی مواد مخدر» در کنار عواملی مانند کودتای سیا در کشور‌های مختلف، شکنجه‌گاه‌های آمریکا و حملات پهپادی این کشور، نقش چین را در افول هژمونی آمریکا پررنگ می‌داند؛ چین با ساختن نظم موازی با نظم آمریکایی، سازمان‌های تحت سلطه غرب را به چالش کشیده است.
  • کریستوفر لین از تحلیلگران برجسته سیاسی، ظهور چین را نخستین و مهم‌ترین عامل افول آمریکا می‌داند. لین معتقد است حوادثی که در دنیا اتفاق افتاده قدرت نرم آمریکا را به شدت کاهش داده‌است. او معتقد است یکی از بزرگترین تأثیرات دوران رکود اقتصادی بزرگ، اثراتی بود که روی ادراک عمومی جهان از قدرت نرم آمریکا ایجاد شد.
  • فرانسیس فوکویاما، نظریه‌پرداز مشهور علوم سیاسی نوشت: حقیقت امر این است که پایان دوران آمریکا از خیلی قبل‌تر شروع شده است. منابع درازمدت ضعف و افول آمریکا، بیشتر داخلی هستند تا بین‌المللی. البته این کشور سال‌ها یک قدرت بزرگ باقی خواهد ماند، اما میزان تأثیرگذاری آن بستگی به توانایی اش در رفع مشکلات داخلی و نه سیاست خارجی آن دارد.

 جمع بندی
کشور‌ها برای کسب جایگاه برتر و قدرت بلامنازع در عرصه بین‌المللی نیازمند برخورداری از ویژگی های مثبت در حوزه های اثرگذار هستند که سایر کشور‌ها از آن ویژگی ها محرومند. بررسی اطلاعات موجود از حوزه های یادشده و مقایسه آن با قدرت های نوظهور همچون چین، آشکارا نشان دهنده کاهش تدریجی قدرت برتر آمریکا و به گفته برخی صاحب‌نظران، افول موریانه ای هژمون آمریکاست. هرچند اختلاف نظر در خصوص زمان آغاز افول همچنان باقی است، اما رخداد افول آمریکا امری مسلم است. نکته دیگری که بیشتر صاحب‌نظران بر آن تاکید دارند، نقش اصلی واشنگتن در تحقق این افول است. به گفته آن‌ها سیاست های غلط و دخالت های بی مورد واشنگتن در امور داخلی دیگر کشور‌ها عامل اصلی روی دادن این افول است.

پژوهشگر: مرنضی هوشیار

 

 

عبارت خود را درج و جهت جستجو "Enter" را بفشارید

تغییر اندازه فونت:

تغییر فاصله بین کلمات:

تغییر فاصله بین خطوط:

تغییر نوع موس:

تغییر نوع موس:

تغییر رنگ ها:

رنگ اصلی:

رنگ دوم:

رنگ سوم: