همه آنچه که باید از روز دحوالارض بدانید!+اینفوگرافیک
روز ۲۵ ذی القعده را روز دحوالارض مینامند، اما این روز چه روزی است و چه اعمالی برای آن توصیه شده است؟!

روز ۲۵ ذی القعده را روز دحوالارض مینامند، اما این روز چه روزی است و چه اعمالی برای آن توصیه شده است؟!
اینفوگرافی زیر به معرفی این روز بزرگ، اعمال و ویژگی های آن می پردازد.
مفهوم دحو الارض
«دحو» به معنای گستردن است و بعضی آن را به معنای دادن چیزی از محل اصلی اش تفسیر کرده اند.[2] و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند، به یک ریشه بازمی گردد. منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین، جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلی درآمد.[3]
طبق روایات متعدد که از معصومین(ع) نقل شده است، نخستین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، کعبه و سرزمین مکه بود.[4]
اگر ارتفاع این سرزمین در حال حاضر، بلندترین ارتفاع زمینهای دنیا نیست، هیچ گونه منافاتی با این سخن ندارد؛ زیرا از آن روز، صدها میلیون سال می گذرد و تا کنون وضع نقاط روی زمین به کلی دگرگون شده است؛ بعضی از کوه ها در اعماق اقیانوسها قرار گرفته و از اعماق بعضی اقیانوسها قلّة کوه و این از مسلّمات علم زمین شناسی و جغرافیای طبیعی است.
چون اولین نقطه بیرون آمده از زیر آب، سرزمین مکه بود؛ از این رو گاهی از «مکه» به عنوان «اُم القری یعنی اصل و آغاز آبادیها» یاد می شود؛ زیرا کلمه «اُمّ» به معنای اصل و اساس و ابتدای آغاز هر چیزی است و «مکه» اصل و آغاز پدید آمدن تمام خشکیهای روی زمین است.[5]بنابراین، اطلاق «اُم القری» به «مکه» صحیح است؛ همان گونه که در قرآن نیز آمده است.[6]
آیات مرتبط با «دحوالارض»
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که هر کدام به نوعی با مسئلة «دحوالأرض» ارتباط دارد، در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
1- آغاز گسترش زمین
در سوره نازعات، آیة 30 پس از اشاره به خلقت آسمان می فرماید: «وَ الْأَرْض بعْدَ ذلِک دَحاها»؛ «و زمین را بعد از آن گسترش داد.»
این آیه به همان مطلبی اشاره دارد که در مفهوم «دحوالارض» گفته شد.
2- محل سر بر آوردن زمین
در سوره شمس، آیه 6 پس از چند سوگند به موجودات مختلف می فرماید: «وَ الْأَرْض وَ ما طحاها»؛ «و [سوگند] به زمین و کسی که آن را گسترانیده است.»
راغب اصفهانی می نویسد: «الطهو: کالدحول، و هو بسط الشیء و الذهاب به؛ واژۀ طحو نیز مثل واژۀ دحو، به معنای گسترش دادن چیزی و بردن آن است.»[7]
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر آیه فوق می نویسد: «طَحَاها» از مادة «طحو» (بر وزن سهو) هم به معنای انبساط و گستردگی آمده است، و هم به معنای «راندن، دور کردن و از میان بردن»، و در اینجا به معنای گستردن است؛ زیرا:
اولاً: زمین در آغاز، زیر آب بود، به تدریج آبها در گودالهای زمین قرار گرفت، خشکیها سر برآورد و گسترده شد که از آن به «دحوالارض» نیز تعبیر می شود.
ثانیاً: زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها با شیبهای تند و غیر قابل سکونت بود، بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند، در دره ها گستردند، و به تدریج زمینهای مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد.[8]
3- محل پیدایش خشکی
خداوند متعال در سورة رعد، آیه 3 پس از اشاره به آفرینش آسمانها، خورشید و ماه می فرماید: «وَ هُوَ الَّذی مدَّ الْأَرْض وَ جعَلَ فیها رَواسِی وَ أَنْهارا»؛ «و او (خدا) کسی است که زمین را گسترد؛ و در آن کوهها و نهرهایی قرار داد.»
در تفسیر نمونه پس از توضیح مختصری دربارۀ گسترش و مسطح شدن زمین، آمده است: این احتمال نیز در این جمله وجود دارد که منظور از «مَدَّ الْأرْضَ» اشاره به همان مطلبی باشد که دانشمندان زمین شناسی می گویند که «تمام زمین در آغاز، زیر آب بود، سپس آبها در گودالها قرار گرفت و خشکیها به تدریج از آب سر برآوردند و روز به روز گسترده شدند، تا به صورت کنونی درآمدند.»[9]
4- گسترش زمین و پیدایش کوه ها
پروردگار متعال در سوره ق، آیه 7 نیز پس از اشاره به آسمان و تزیین آن می فرماید: «وَ الْأَرْض مدَدْناها وَ أَلْقَینا فیها رَواسِی»؛ «و زمین را گسترش دادیم و در آن کوه هایی عظیم و استوار افکندیم.»
این آیات چهارگانه هر کدام به نوعی (با تعبیر دَحْو، طَحْو و مَدّ) به گسترش زمین اشاره دارد؛ ولی هیچ کدام از آنها اشاره ای به «مکه» یا «کعبه» ندارد؛ اما آیات دیگری نیز وجود دارد که از «مکه» با عنوان «اُم القری» و از «کعبه' با عنوان «اول بیت» یاد کرده است که در زیر می خوانیم:
5- سرزمین اُمّ القری
خداوند در سوره انعام، آیة 92 می فرماید: «وَ هذا کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک مُصَدِّقُ الَّذی بَینَ یدَیه وَ لِتنْذِرَ أُم الْقری وَ منْ حوْلَها وَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یحافِظُونَ»؛ «و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابی است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق می کند؛ و (آن را فرستادیم) تا (اهل) امّ القری (مکه) و کسانی را که اطراف آن هستند، بترسانی! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن (قرآن) ایمان می آورند و بر نمازشان مراقبت و محافظت می کنند.»
در سوره شوری، آیه 7 نیز آمده است: «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ لا رَیبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ»؛ «و این گونه قرآنی عربی [فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم، تا امّ القری [= مکه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همة خلایق در آن روز جمع می شوند و شک و تردید در آن نیست بترسانی؛ گروهی در بهشت اند و گروهی در آتش سوزان!»
دلیل امّ القری بودن مکه
با توجه به مطالبی که تحت عنوان «مفهوم دحوالارض» بیان شد،«امّ القری» بودن «مکه» و ارتباط آن با موضوع «دحوالارض» تا حدی روشن می شود، و جهت توضیح بیشتر، مطلبی را از تفسیر نمونه نقل می کنیم.
در تفسیر مذکور پس از توضیح جملات آیه فوق می نویسد: در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه آیا از جملۀ «لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» استفاده نمی شود که هدف از نزول قرآن، انذار مردم «مکه» و اطراف آن است؟ آیا این تعبیر با جهانی بودن اسلام، تضاد ندارد؟!
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه کلمه «امّ القری» که یکی از نام های «مکه» است از دو واژه ترکیب یافته «اُمّ» که در اصل به معنای اساس و ابتدا و آغاز هر چیزی است. مادر را هم به همین علت «اُمّ' می گویند که اساس و اصل فرزندان است. «قُرَی» جمع «قریه»، به معنای هر گونه آبادی و شهر است، اعم از شهرهای بزرگ و کوچک یا روستاها، و شواهد زیادی نیز در قرآن بر این معنا وجود دارد.
اکنون ببینیم چرا «مکه» را «امّ القری» (مادر و اصل همة آبادیها) نامیده اند؟
روایات اسلامی تصریح می کند که همة زمین، نخست زیر آب غرق بود و خشکیها به تدریج سر از آب بیرون آوردند (علم امروز نیز این معنا را پذیرفته است). این روایات می گوید: نخستین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد «کعبه» بود، و سپس خشکیهای زمین از کنار آن گسترش یافت که از آن به عنوان «دحو الارض» (گسترش زمین) یاد شده است.
با توجه به این تاریخچه روشن می شود که «مکه» اصل و اساس و آغاز همة آبادیهای روی زمین است؛ بنابراین هر گاه گفته شود «اُمُّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» تمام مردم روی زمین را شامل می شود.[10]
6- اولین خانه
در سوره آل عمران، آیه 96 می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمینَ»؛ «نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شده، همان است که در سرزمین مکه است، که پربرکت و مایة هدایت جهان است.»
در تفسیر این آیه از امام باقر(ع) روایت شده است:«لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یخْلُقَ الْأَرْضَ أَمَرَ الرِّیاحَ فَضَرَبْنَ وَجْهَ الْماءِ حتَّی صَارَ مَوْجاً ثُمَّ أَزْبَدَ فَصَارَ زَبَداً وَاحِداً فَجَمَعَهُ فِی مَوْضِعِ الْبَیتِ ثُمَّ جَعَلَهُ جَبَلًا مِنْ زَبَدٍ ثُمَّ دَحَا الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضعَ لِلناسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبارَکاً؛[11] هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند، تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کفها یکجا جمع شد، بعد آن را در محل خانة کعبه قرار داد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنة آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً» همان است که گفته شد.»
علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می گوید: پس اولین بقعه ای که از زمین آفریده شد، کعبه بود، پس از آن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت. سپس می افزاید: اخبار دربارۀ «دحو الارض» و گسترش یافتن زمین از زیر خانة کعبه، بسیار زیاد است و این روایات نه مخالف قرآن است و نه برهان عقلی آن را ردّ می کند. تنها شبهه ای که هست، این است که طبیعی دانان قدیم گمان می کردند زمین، یک عنصر بسیط و قدیم است (و این با مضمون آن روایات که زمین را حادث و پدید آمده از کف آب معرفی می کند نمی سازد)؛ ولی بطلان نظریه آنان چنان واضح و آشکار است که به بیان نیاز ندارد.[12]
البته در تفسیر آیة فوق، نظریه ها و احتمالات دیگری نیز وجود دارد که از ذکر آنها برای رعایت اختصار، خودداری شده است.
پی نوشت ها
[1] مسار الشیعه، شیخ مفید، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبة بصیرتی، قم، 1396 ق، ص 16 (52)؛ توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ضمن مجموعه نفیسه، ص 28 (540)؛ اقبال الأعمال، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 310 - 312.
[2] ر. ک: مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی با تحقیق صفوان عدنان داودی، دار العلم، دمشق، چاپ اول، 1412 ق، ص 308 واژه «دحا» و ص 517 واژه «طحا».
[3] تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سی و هشتم، 1387 ش، ج 26، ص 110 و 111.
[4] در این مقاله به نمونه هایی از این قبیل روایات اشاره خواهد شد.
[5] ر. ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 5، ص 429 و 430.
[6] انعام/92 و شوری/7.
[7] مفردات الفاظ القرآن، ص 517، واژه «طحا».
[8] تفسیر نمونه، ج 27، ص 58.
[9] همان، ج 10، ص 137 و 138.
[10] تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 20، ص 379 و 380، شبیه مطلب فوق در ج 5، ص 428 430 (ذیل آیه 92 سوره انعام) نیز آمده است.
[11] البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق، ج 1، ص 655، ح 1؛ وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، آل البیت، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 13، ص 241؛ ابواب مقدمات طواف، باب 18، ح 11.
[12] المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 3، ص 356.