ماجرای ملی شدن صنعت نفت از کجا شروع شد؟
۲۹ اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت است و همواره بین ملیگراها و مذهبیون بحث بوده است که کدامیک بیشترین نقش را در این ماجرا داشتند. در این گزارش به این سئوالات پاسخ دادهایم.
غلامحسین رحیمیان، نماینده مردم قوچان اولین کسی بود که برای ملی شدن نفت ایران اقدام کرد. او ضمن ارائه طرحی در مجلس چهاردهم، خواستار لغو قرارداد نفت ایران و انگلیس شد. رحیمیان از دکتر مصدق خواست که اولین کسی باشد که طرحش را امضا میکند. او طرح را پیش روی مصدق میگذارد اما مصدق در اقدامی عجیب حاضر به امضای طرح نشد. او با بیان اینکه نمیتوانیم قرارداد را یکطرفه فسخ کنیم عملاً طرح رحیمیان را در نطفه خفه کرد، بطوریکه بعد از این واکنش مصدق، هیچ نمایندهای حاضر به امضای طرح رحیمیان نشد.
در همان سال پس از تمایل شرکتهای آمریکایی به اخذ امتیاز نفتی ایران، شوروی تلاش کرد امتیاز نفت شمال ایران را از آن خود کند. مصدق در نطقی در اینباره میگوید: «دولت اتحاد جماهیر شوروی به نفت احتیاج دارد و دولت ایران هم در عالم مجاورت نباید نفت خود را با دیگران معامله کند. پس مصدق صراحتاً با واگذاری امتیاز به آمریکاییها مخالفت نمیکند و دربارهی احتمال واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی واکنشی محتاطانه دارد.
مصدق بعد از مجلس چهاردهم (۱۳۲۲ – ۱۳۲۴) نتوانست به مجلس پانزدهم (۱۳۲۶-۱۳۲۸) راه یابد و به حالت قهر سیاسی به زادگاهش احمدآباد رفته و به کشاورزی مشغول شد و در هیچ درگیری برای نفت شرکت نمیکند. این در حالی است که در تهران آیت الله کاشانی و برخی از ملیگراها مشغول مبارزه برای لغو قراردادهای خارجی نفت بودند، از این رو میتوان اقلیت مجلس پانزدهم را پایهگذاران ملی شدن صنعت نفت دانست.
در تیرماه سال ۱۳۲۸، در مجلس پانزدهم، قرارداد نفتی جدید ایران و انگلیس با عنوان گس-گلشاییان برمبنای قرارداد ۱۹۳۳ مطرح میشود. مصدق به مجلس پانزدهم راه نیافته است و در احمدآباد مشغول کشاورزی است، ولی حسین مکی به دنبال آن است که با به صحنه آوردن مصدق، پشتوانهی مخالفان قرارداد را محکمتر کند. مصدق پیشنهاد مکی را رد کرد، ولی نامهای در اینباره به مجلس مینویسد. او در این نامه از اینکه مجلس او را بهعنوان مشاور در کمیسیونها دعوت نکرده گله کرد. به عبارتی، مصدق در این نامه نه با قرارداد مخالفت کرده و نه از ملی کردن نفت سخنی گفته است و تنها از بی توجهی به وی گله کرده است.
در بهمنماه همین سال، مصدق که به مجلس شانزدهم راه یافته بود، پیام آیتالله کاشانی را، که پس از بازگشت از تبعید لبنان نگاشته بود، قرائت میکند. آیتالله در این پیام عنوان میدارد که نفت ایران متعلق به ملت ایران است. در این سال نیز نام آقایان حائریزاده، عبدالقدیر آزاد، مظفر بقایی، حسین مکی، امیرتیمور و نیز آیتالله کاشانی بهعنوان مخالفان قرارداد نفتی جدید با انگلیس و نیز ملی کردن نفت (از سوی آیتالله کاشانی) ثبت میشود، ولی سخنی از مخالفت مصدق با قرارداد نفتی جدید نیست، چه رسد به ملی کردن نفت!
در مورد ورود دکتر مصدق به نهضت ملی شدن صنعت نفت، دکتر بقایی میگوید: بعد از این مبارزاتی که ما آغاز کردیم، به این نتیجه رسیدیم که یک نفر که یک مقدار از ما مسنتر و پر آوازهتر باشد، باید به عنوان سمبل و نماد مبارزه قرار دهیم. چون دکتر مصدق از نظر سابقه بالاخره به سلطنت رضاخان رای نداده بود و این در زندگیاش عوارضی هم داشت، طبعاً این سابقه خوب موجب میشد که به ایشان گرایش پیدا کنند. مکی و بقایی به احمدآباد رفته و از دکتر مصدق خواستند که به نهضت بپیوندد و جالب است بدانید که مصدق قبول نکرد که همکاری کند و بعدها وقتی که کار اقلیت مجلس گرفت و جامعه هم تمایل خود را به این طرح نشان داد، مصدق خودش بلند شد و به تهران آمد. بنابراین دکتر مصدق با تلاش اقلیت مجلس پانزدهم و نیروهای مذهبی خارج از مجلس، از انزوای سیاسی در آمد. این آغاز ورود دکتر مصدق به نهضت ملی شدن صنعت نفت بود.
حسین مکی در خصوص حوادث سال ۱۳۲۹ مینویسد: حائریزاده در جلسهی چهارم کمیسیون نفت در سوم مهر ۱۳۲۹ گفت: اگر راه حکمیت و راههای دیگر نداشته باشیم، باید منابع نفت خودمان را ملی کنیم.در تصدیق بیان مکی، شهید آیت نیز در کتاب چهرهی حقیقی مصدقالسلطنه معتقد بود اولین کسی که در کمیسیون نفت، پیشنهاد ملی شدن نفت را داد، حائریزاده بود، نه مصدق.
دکتر مصدق در خاطراتش فکر ملی کردن نفت را به دکتر حسین فاطمی نسبت میدهد. به این شرح که در جلسهای در خانهی حاج محمود نریمان با حضور آیتالله کاشانی و اعضای جبههی ملی تشکیل میشود و در آن جلسه، دکتر فاطمی ملی کردن نفت را پیشنهاد میدهد و اعضا پیشنهاد وی را قبول میکنند.درنتیجه در سال ۱۳۲۹، دو نفر در طیف جبههی ملی هستند که صفت اولین نفر را دارند: حائریزاده و دکتر فاطمی و هم چنان خبری از دکتر مصدق نیست.
مصدق تا قبل از سال ۱۳۲۹ با ملی کردن نفت مخالف بود. پیش از وی نیز ابتدا آقای رحیمیان و آیتالله کاشانی و پس از آن، آقایان فاطمی و حائریزاده پیشنهاد ملی کردن نفت ایران را دادهاند. دکتر مصدق سوار موجی شد که توسط دیگران راه افتاده بود و البته در مسیر ملی کردن نفت ایران زحمات زیادی نیز متحمل شد، ولی اولین فرد نبود. به جای ایشان، ما به دو نام برمیخوریم: آقای غلامحسین رحیمیان و آیتالله کاشانی. با بررسی روند ملی کردن نفت ایران و شروع نمودن تاریخ بررسی از سال ۱۳۲۳ به جای دورهی نخستوزیری اول دکتر مصدق، متوجه میشویم یک نام پیدرپی در حال تکرار است و آن نام آیتالله کاشانی است.
اما پیروزی نهضت ملی نیاز به حضور گسترده مردم داشت مردمی که بنا به خواست و سیاستهای کلی رژیم پهلوی در جریان همه امور نبودند. کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمیدانست، روشنفکران و سیاسیّونی که در نهضت ملی بودند هم وسیله و راهی نداشتند که اعتماد مردم را به خود جلب کنند. کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سران نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمیشد. مثلاً وقتی آیتالله انگجی وارد نهضت میشود، بخشی از مردم تبریز و آذربایجان همراه ایشان میآیند. آیتاللّه کاشانی با یک اعلامیه، مردم را دعوت کرد تا برای ملی شدن صنعت نفت در اول دی ماه در مسجد شاه (مسجد امام خمینی فعلی) اجتماع نمایند.
آیتاللّه کاشانی مردم را مجدداً برای اجتماع روز هشتم دی ماه در میدان بهارستان دعوت کرد. انتخاب میدان بهارستان برای این بود که هم حمایتی از نمایندگان جبهه ملی شده باشد و هم زنگ خطر را در گوش نمایندگان مخالف ملی شدن نفت به صدا درآورد. برخلاف آنچه که تاکنون تا حالا شنیدهاید بیشتر از ملی گراها، این روحانیون بودند که در جریان ملی شدن صنعت نفت تلاش میکردند. چند نمونه از تلاشهای روحانیون:
- اولین اعلامیه را آیتالله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری (که از مراجع ثلاث بودند) صادر میکنند
- نفر بعدی، شیخ محمود حلبی (که بعدها بنیان گذار انجمن حجتیه شد) است.
- در تهران، به جز آیتالله کاشانی که محور بود، باید از میرزا خلیل کمرهای و میرزا محمدباقر کمرهای نام برد.
- مرجع دومی که به حمایت از ملی شدن نفت بیانیه صادر کردند آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی است.
- آیتالله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان از علمای مراجع درجه دوم قم بود فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کردند.
- یکی دیگر از علما، آیتالله سیدمحمود روحانی قمی بود که ایشان از فقهای قم بودند و جایگاه مرجعیت داشت.
- نفر بعدی؛ آیتالله سیدحسن چهارسوقی از علمای بزرگ اصفهان است.
- دیگری آیتالله سیدحسین خادمی بود که دوران انقلاب هم از علمای برجسته اصفهان بود.
- نفر سوم هم آیتالله شیخ مرتضی کاشانی اردکانی از علمای بزرگ اصفهان است
- نفر بعدی، آیتالله شیخباقر رسولی از علمای برجسته گیلان است که ایشان هم در مسئله نفت بیانیه میدهند.
- آیتالله فقیه سبزواری است که فتوا میدهند.
- آیتالله سیدمحمدرضا کلباسی که از فلاسفه و فقهای بزرگ مشهد بودند بیانیه میدهند.
- از مراجع دیگر آیتالله سید صدرالدین صدر پدر امام موسی صدر است. در دوران نهضت نفت، ایشان از فدائیان اسلام دفاع میکرد و یکی از کسانی که همیشه شهید نواب صفوی به دیدنش میرفت همین آقای سیدصدرالدین صدر است.
- شخصیت دیگر از روحانیون که در نهضت فعال بود، حجتالاسلام سیدمرتضی مستجابی است که او از خاندان صدر است، وی در جریان تظاهرات صف اول و جلوی مردم قرآن دست میگرفت و حرکت میکرد که اگر حملهای انجام شد او ابتدا کشته شود
** بازویی به نام فداییان اسلام
رزمآرا، نخستوزیر وابسته به انگلیس، به عنوان مخالف سرسخت ملی شدن صنعت نفت، این کار را غیرعملی خوانده، مردم را از خطرات آن ترساند و در ۱۳ اسفند ۱۳۲۹ مخالفتش را با ملی شدن صنعت نفت، در جلسة کمیسیون نفت مجلس، تکرار کرد، تا آنجا که به دلیل اقتدار و موقعیت ویژهاش و پشتیبانیهای دولت انگلستان از وی، به بزرگترین مانع تحقق خواست ملی تبدیل شد. به طور مشخص اولین تلاقی که فدائیان اسلام با جریان ملیگراها کردند، جلسهای بود که در منزل حاج محمود آقایی تشکیل شد که دکتر مصدق هم به نیابت از خود نمایندهای را فرستاده بود. در آن جلسه فداییان با ملیگراها به نتیجه رسیدند که با فتوای آیت الله کاشانی رزم آرا را حذف کنند و در عوض ملیگراها بعد از به حکومت رسیدن قوانین اسلام را پیاده کنند. سرانجام سه روز بعد در مسجد شاه، به ضرب گلولهی خلیل طهماسبی، عضو گروه فداییان اسلام به قتل رسید.
فردای قتل رزمآرا، همه چیز برای تحقق ملی شدن صنعت نفت فراهم شده بود و مخالفین وابسته به سفارت انگلیس جرئت مخالفت نداشتند و اینگونه بود که در روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد. روز هجدهم اسفند نواب صفوی با مرکب قرمز نامهای به تمام نمایندگان مجلس نوشت که در صورتی که به ملی شدن صنعت نفت رأی مثبت ندهید، سرنوشت شما، سرنوشت رزمآرا است.
نوع معاملهای هم که شاه پس از بازگشتش در آخر با هر کدام از این جریانها داشت، نشان داد که شاه از فدائیان اسلام بیشترین ترس را داشته است. مصدق با همه سر و صداها و مخالفتهایی که داشت، تنها یک سال به زندان رفت و بعد به منطقهی خوش آب و هوای احمداباد تبعید شد. اما اعضای فدائیان اسلام تیرباران شدند.
آیتالله طالقانی هم که به مصدق علاقه داشت و به روحانی مصدقی مشهور شده بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سالگرد فوت مصدق در احمد آباد، گفت که فدائیان اسلام ضربه اول را زدند و نمایندگان واقعی مردم را به مجلس فرستادند. منظورش ترور انقلابی هژیر توسط سید حسین امامی بود که در پی آن انتخابات مرحله اول ابطال شد و وقتی که دوباره انتخابات برگزار شد، مصدق و اعضای جبهه ملی و آیت الله کاشانی به مجلس راه پیدا کردند. فدائیان ضربه دوم را زدند و نفت ملی شد. برخی از مصدقیها که با فدائیان اسلام روابط خوبی داشتند، این نکته را تایید میکنند.
سرانجام چند روز بعد در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹، در پی تظاهرات عظیم مردم در خیابانها به رهبری آیت الله کاشانی، مجلس شورای ملی اصل ملی شدن صنعت نفت را تصویب نمود و در ۲۹ اسفند این اصل در مجلس سنا نیز به اتفاق آرا به تصویب رسید، اما این تنها ملی شدن روی کاغذ بود، با توجه به شکایت دولت انگلستان و طولانی شدن روند شکایت و کودتای ۲۸ مرداد، ملت ایران زمان خیلی کوتاهی، نفت ملی را تجربه کرد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد٬ نخستوزیر جدید٬ فضلالله زاهدی روابط با دولت انگلیس را که در زمان مصدق قطع شده بود از سر گرفت. مذاکرات نفت از ۲۲ فروردین ۱۳۳۳ با سرپرستی وزیر اقتصاد و دارایی، دکتر علی امینی آغاز شد که منجر به قرارداد کنسرسیوم یا قرارداد امینی - پیج گردید، بر اساس قرارداد جدید که پس از ماهها مذاکره در ۲۸ شهریور، به امضای طرفین و در ۲۹ مهر به تأیید مجلس شورای ملی و در ۶ آبان به تصویب مجلس سنا رسید، اگرچه ملی شدن نفت و صنایع نفت ایران مورد پذیرش طرفهای خارجی قرار گرفت ولی دولت ایران تضمین میکرد که تا ۲۵ سال نفت تولیدی را به شرکتهای عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد.
مجلس با تنها ۵ رای مخالف قراداد کنسرسیوم را در ۲۹ مهر ۱۳۳۳ تصویب کرد در این قرارداد که به 'قرارداد امینی-پیج' نیز معروف شده است، برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت را به دست شرکتهای خارجی سپرد. این دستاورد با اقدامات نا به جای دولت مصدق و هوادارانش و اختلافاتی که با آیتالله کاشانی داشتند و در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازگشت مجدد شاه به کشور تدریجاً از بین رفت و غارت منابع نفتی کشور در قالب «کنسرسیوم» ادامه یافت تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، دست همه استعمارگران از کشور قطع شد.
**منابع پژوهش:
کتاب خاطرات و تالمات دکتر مصدق
کتاب سیاه حسین مکی
کتاب خاطرات دکتر مظفر بقایی کرمانی
کتاب چهره حقیقی مصدقالسلطنه
مصاحبه محمدرضا کائینی پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر
آرشیو روزنامه اطلاعات
آرشیو روزنامه کیهان