ماجرای مباهله پیامبر(ص) چه بود؟ شأن نزول آیه تطهیر
بیستوچهارم ذیالحجه روز مباهله نام گرفته است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد.
مباهله یعنی دو دسته بر سر یک مطلبی اختلاف نظر داشته باشد و به نقطهی مشترک نرسند، بعد مشترکا دعا کنند که هر کس باطل است خدا او را دچار عذاب کند. بیستوچهارم ذیالحجه روز مباهله نام گرفته است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد.
روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(علیهم السلام)آمده است، که با صراحت میگوید: آیه مباهله درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.
داستان مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران
گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیهالسلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ آنها اظهار میدارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیدهای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده میشود، با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.
خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر میسازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شککنندگان نباش. البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره میکردند، کم نیاورد.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
این عمل را «مباهله» میگفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام میگرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین میشد و عذاب الهی بر آنان نازل میگشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در اینباره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:
فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.
فردای آن روز حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیهالسلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله میآید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علیبنابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوههای پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش میدارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:
من در برابر این چهرهها جرئت مباهله ندارم و میترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمیگذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمیشود. آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمیکنیم و با تو مصالحه میکنیم.
این بود که صلحنامهای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود.
روایت شده است که اسقف نجران گفته بود:
من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده میشود، با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.
و نیز روایت شده که گروه نصاری به نجران برگشتند. چندی نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایی به آن حضرت تقدیم کردند.
در اینجا به ذکر چند نکته میپردازیم:
1. مباهله، مخصوص پیامبر نبود و در هر زمان کسی که به مرام و عقیدهخود اطمینان کامل دارد، میتواند مباهله کند و البته در موضوعات کوچک نباید مباهله کرد، بلکه مباهله مخصوص موارد مهمی است که اساس دین در خطر باشد.
2. هر چند که در آیه شریفه، «نسائنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده ولی به اجماع مفسران، پیامبر خدا فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان مصداق «نسائنا» و علی بن ابیطالب علیهالسلام را به عنوان مصداق «انفسنا» آورد و این منقبتی عظیم و فضیلتی بزرگ برای حضرت علی علیهالسلام است که پیامبر از او به عنوان جان خود یاد میکند و هیچ کس جز علی این فضیلت را ندارد.
این منقبت برای اهل بیت علاوه بر منابع شیعی، در بیشتر روایات اهل سنت هم نقل شده است که دو نمونه آن نقل میشود:
عامربن سعد میگوید: وقتی این آیه (آیه مباهله) نازل شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام را خواند و گفت:
«خدایا اینها اهل بیت من هستند » (1)
از سُدِّی در تفسیر آیه (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم) نقل شده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله دست حسن و حسین و فاطمه علیهمالسلام را گرفت و به علی علیهالسلام گفت: تو هم با ما بیا او هم با آنها خارج شد ولی نصاری در آن روز نیامدند و گفتند ما میترسیم که این شخص پیامبر باشد و دعای پیامبر مانند دیگران نیست و لذا آن روز نیامدند و پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: اگر میآمدند، آتش میگرفتند. پس با پیامبر مصالحه کردند... (2)
3 ـ نجران نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان آن منطقه بود و در آنجا معبدی داشتند که مورد احترام همه مسیحیان بود و به آنجا کعبه نجران میگفتند و راهبان واسقفهای بزرگ نصارای منطقه در آنجا بودند و هیئتی که به مدینه برای دیدار با حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله آمد از علمای همانجا بودند و به طوری که دیدیم، حاضر به مباهله نشدند و با پیامبر مصالحه کردند.
نپذیرفتن واقعیت و خیالپردازی افسردگی را به دنبال دارد
علی علیهالسلام میفرماید:
«واقعیت را بپذیر و از خیالپردازری و دلواپسی پرهیز کن که ناامید میشوی و از تلاش باز میمانی و افسردگی تو را فرا میگیرد».
«ایّاک والجَزَع فانّه یقطعُ الأمل و یضعف العمل و یورث الهمَّ» (3)
بخش دوم آیه 33 سوره احزاب/33 به «آیه تطهیر» شهرت یافته است
«انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا...»
آیه تطهیر صرف نظر از اینکه در شأن چه کسانی نازل شده باشد گویای فضیلتی بی نظیر برای آن افراد است. به همین جهت مجادلههاى کلامى فراوانى پیرامون این آیه شریفه در گرفته است. شیعه با استناد به متن آیه و نیز روایات شأن نزول برخی از اصول بنیادین مذهب تشیع مانند امامت و عصمت اهل بیت علیهمالسلام را استوارتر ساخته و در مقابل اهل سنت با مناقشه در تفسیر آیه سعی در بی اثر نمودن تفسیر شیعی از این آیه نموده اند.امامان شیعه همواره به این آیه مباهات کرده و آن را دلیل حقانیت خود می دانستند. امام امیرالمومنین(ع) در روز شورا با توجه به این آیه فرمود: «شما را به خدا قسم می دهم، آیا در میان شما کسی هست که آیه تطهیر درباره او نازل شده باشد؟؛ آن هنگام که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم من و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خیبری گردآورد و گفت: خدایا! این ها اهل بیت من هستند، پس رجس و پلیدی را از ایشان دور کن و پاک و مطهرشان گردان. اعضای شورا همگی جواب دادند: نه![۲] امام مجتبی(علیه السلام) هم پس از پذیرش صلح و سازش تحمیلی با طاغوت شام، در سخنرانی خود در حضور معاویه ضمن برشماری فضایل و کمالات خاندان خود، به این حادثه تاریخی اشاره کرده است»
پی نوشت:
حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 150
تفسیر طبری (جامع البیان) ج 3 ص 300
میزان الحکمة، ترجمه سید رضا شیخی، ج3، ش 3773
| صفحه اصلی | کتابخانه دیجیتال | تماس با ما | درباره ما
کلیه حقوق محتوای تولید شده برای موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام) محفوظ است
روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(علیهم السلام)آمده است، که با صراحت میگوید: آیه مباهله درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.
داستان مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران
گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیهالسلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ آنها اظهار میدارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیدهای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده میشود، با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.
خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر میسازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شککنندگان نباش. البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره میکردند، کم نیاورد.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
این عمل را «مباهله» میگفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام میگرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین میشد و عذاب الهی بر آنان نازل میگشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در اینباره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:
فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.
فردای آن روز حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیهالسلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله میآید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علیبنابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوههای پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش میدارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:
من در برابر این چهرهها جرئت مباهله ندارم و میترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمیگذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمیشود. آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمیکنیم و با تو مصالحه میکنیم.
این بود که صلحنامهای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود.
روایت شده است که اسقف نجران گفته بود:
من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده میشود، با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.
و نیز روایت شده که گروه نصاری به نجران برگشتند. چندی نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایی به آن حضرت تقدیم کردند.
در اینجا به ذکر چند نکته میپردازیم:
1. مباهله، مخصوص پیامبر نبود و در هر زمان کسی که به مرام و عقیدهخود اطمینان کامل دارد، میتواند مباهله کند و البته در موضوعات کوچک نباید مباهله کرد، بلکه مباهله مخصوص موارد مهمی است که اساس دین در خطر باشد.
2. هر چند که در آیه شریفه، «نسائنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده ولی به اجماع مفسران، پیامبر خدا فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان مصداق «نسائنا» و علی بن ابیطالب علیهالسلام را به عنوان مصداق «انفسنا» آورد و این منقبتی عظیم و فضیلتی بزرگ برای حضرت علی علیهالسلام است که پیامبر از او به عنوان جان خود یاد میکند و هیچ کس جز علی این فضیلت را ندارد.
این منقبت برای اهل بیت علاوه بر منابع شیعی، در بیشتر روایات اهل سنت هم نقل شده است که دو نمونه آن نقل میشود:
عامربن سعد میگوید: وقتی این آیه (آیه مباهله) نازل شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام را خواند و گفت:
«خدایا اینها اهل بیت من هستند » (1)
از سُدِّی در تفسیر آیه (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم) نقل شده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله دست حسن و حسین و فاطمه علیهمالسلام را گرفت و به علی علیهالسلام گفت: تو هم با ما بیا او هم با آنها خارج شد ولی نصاری در آن روز نیامدند و گفتند ما میترسیم که این شخص پیامبر باشد و دعای پیامبر مانند دیگران نیست و لذا آن روز نیامدند و پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: اگر میآمدند، آتش میگرفتند. پس با پیامبر مصالحه کردند... (2)
3 ـ نجران نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان آن منطقه بود و در آنجا معبدی داشتند که مورد احترام همه مسیحیان بود و به آنجا کعبه نجران میگفتند و راهبان واسقفهای بزرگ نصارای منطقه در آنجا بودند و هیئتی که به مدینه برای دیدار با حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله آمد از علمای همانجا بودند و به طوری که دیدیم، حاضر به مباهله نشدند و با پیامبر مصالحه کردند.
نپذیرفتن واقعیت و خیالپردازی افسردگی را به دنبال دارد
علی علیهالسلام میفرماید:
«واقعیت را بپذیر و از خیالپردازری و دلواپسی پرهیز کن که ناامید میشوی و از تلاش باز میمانی و افسردگی تو را فرا میگیرد».
«ایّاک والجَزَع فانّه یقطعُ الأمل و یضعف العمل و یورث الهمَّ» (3)
بخش دوم آیه 33 سوره احزاب/33 به «آیه تطهیر» شهرت یافته است
«انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا...»
آیه تطهیر صرف نظر از اینکه در شأن چه کسانی نازل شده باشد گویای فضیلتی بی نظیر برای آن افراد است. به همین جهت مجادلههاى کلامى فراوانى پیرامون این آیه شریفه در گرفته است. شیعه با استناد به متن آیه و نیز روایات شأن نزول برخی از اصول بنیادین مذهب تشیع مانند امامت و عصمت اهل بیت علیهمالسلام را استوارتر ساخته و در مقابل اهل سنت با مناقشه در تفسیر آیه سعی در بی اثر نمودن تفسیر شیعی از این آیه نموده اند.امامان شیعه همواره به این آیه مباهات کرده و آن را دلیل حقانیت خود می دانستند. امام امیرالمومنین(ع) در روز شورا با توجه به این آیه فرمود: «شما را به خدا قسم می دهم، آیا در میان شما کسی هست که آیه تطهیر درباره او نازل شده باشد؟؛ آن هنگام که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم من و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خیبری گردآورد و گفت: خدایا! این ها اهل بیت من هستند، پس رجس و پلیدی را از ایشان دور کن و پاک و مطهرشان گردان. اعضای شورا همگی جواب دادند: نه![۲] امام مجتبی(علیه السلام) هم پس از پذیرش صلح و سازش تحمیلی با طاغوت شام، در سخنرانی خود در حضور معاویه ضمن برشماری فضایل و کمالات خاندان خود، به این حادثه تاریخی اشاره کرده است»
پی نوشت:
حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 150
تفسیر طبری (جامع البیان) ج 3 ص 300
میزان الحکمة، ترجمه سید رضا شیخی، ج3، ش 3773
| صفحه اصلی | کتابخانه دیجیتال | تماس با ما | درباره ما
کلیه حقوق محتوای تولید شده برای موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام) محفوظ است