شهید صیاد شیرازی؛ بزرگ مردی که قلبش همیشه برای مردم ایران میتپید
صیاد شیرازی، بزرگ مردی که قلبش همیشه برای مردم ایران میتپید؛ مردی که مردم انقلابی و نیروهای مردمی و سپاهی در سراسر کشور وی را با نام رزمنده ای شجاع و ارتشی دلاور می شناختند.
علی صیاد شیرازی، مردی در نهایت خلوص، پاک نیت و صبور بود. وی عمر با برکت خویش را در راه خدمت به اسلام و میهن علیه دشمنان و به جنگیدن با آنان سپری نمود. او که خود را خادم مردم می دانست و با وجود مشغله زیادی که داشت، هرگز از پاسخ گویی به درخواست های مردمی و رسیدگی به مشکلات آنان وانمی ماند. صیاد، خویش را در مقابل خانواده شهدا خجل می دید و در این زمینه با خود می گفت: چرا من به فیض شهادت نائل نشدم؟
امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۲۳ شمسی در کبود گنبد از توابع شهرستان درگز در شمال خراسان، در خانواده ای مذهبی دیده بر این دنیای خاکی گشود. پدرش از عشایر فارس بود که به استخدام ژاندارمری درآمده و سپس به ارتش منتقل شده بود. وی از جاذبه ای خاص برخوردار بود و از این رو، علی تحت تأثیر پدر، از کودکی به شغل نظامی و ارتش علاقه مند شد. دوران کودکی اش را به علت شغل پدر در شهر مقدس مشهد و دوران جوانی اش را در شهرهای گرگان، شاهرود، گنبد و آمل گذرانید و طی این سال ها، تحت تأثیر جوّ مذهبی خانواده، ریشه های علاقه مندی به مذهب و ولایت، در عمق جانش جای گرفت.
گذراندن دوره هواسنجی بالستیک در آمریکا
شهید صیاد شیرازی، پس از پایان آخرین سال دوره متوسطه در دبیرستان امیر کبیر تهران، در سال ۱۳۴۳ وارد دانشکده افسری شد و سه سال بعد، پس از اخذ درجه لیسانس، از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شده و برای به پایان رسانیدن دوره مقدماتی توپ خانه، عازم اصفهان گردید. در سال ۱۳۵۱ پس از اتمام آموزش زبان انگلیسی در تهران، به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، برای تکمیل تخصص های توپ خانه، از طرف ارتش، عازم آمریکا شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او پس از بازگشت ازآمریکا، به عنوان استاد در مرکز آموزش توپ خانه اصفهان به تدریس پرداخت.
شهید صیاد شیرازی پس از آن که به دلیل مخالفت هایش با بنی صدر، درجات تشویقی اش توسط وی لغو و از مسؤولیت عملیات غرب کشور بر کنار شد، با دعوت شهید کلاهدوز، در سپاه پاسداران مشغول خدمت شد و تا برکناری بنی صدر، به مدت چهار ماه در معاونت طرح و عملیات سپاه انجام وظیفه کرد. او پس از انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری، دوباره با درجه سرهنگی به ارتش فراخوانده شد و قرارگاه عملیاتی شمال غرب کشور را تشکیل داد و به پاک سازی شهرهای بوکان و اشنویه پرداخت.
صیاد از اولین فرماندهانی بود که وارد کردستان شد
شهید صیاد شیرازی در ردیف اولین فرماندهانی بود که وارد کردستان شد و شهید دکتر چمران را در حل بحران پدید آمده در غرب کشور، یاری نمود. طرح هایی که باعث شکستن محاصره شهرهای سنندج، پادگان مریوان، بانه و سقز شد، از طرح هایی بود که شهید در آن ها دخالت اساسی داشت و آن گاه که این طرح ها با موفقیت به پایان رسید، با ارتقای درجه با درجه سرهنگی، به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.
بدین ترتیب، لشکرهای ۲۸ کردستان، کرمانشاه، تیپ ۲۳ نیروهای مخصوص، بخشی از لشکر ۱۶، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز نیروهای انتظامی کردستان، همگی تحت فرماندهی وی قرار گرفت.
پس از شهادت سرلشکر فلاحی در سال ۱۳۶۰، با حکم امام خمینی رحمه الله به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد. صیاد در سال ۱۳۶۸، به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و با موافقت مقام معظم رهبری، به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.
تشکیل هیأت معارف جنگ
شهید صیاد شیرازی، در سال ۱۳۷۲ با حکم فرمانده معظم کل قوا، به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب و در عید غدیر ۱۳۷۸، به درجه سرلشکری نایل آمد. وی در این آخرین شغل خود، بخشی از اوقات کاری اش را به امور فرهنگی دفاع مقدس می پرداخت و هیأت پژوهشی و آموزشی معارف جنگ را تشکیل داد و به مسائل حاشیه ای مربوط به دفاع مقدس و ثبت و ضبط تاریخ جنگ پرداخت. او این کار را با هدف انتقال تجربه های جنگ به نسل جوان و دانشجویان، به ویژه دانشجویان دانشگاه افسری انجام داد.
شهادت
امیر شهید علی صیاد شیرازی، حدیث دلدادگی را با شکوه و جاودانگی تمام، پس از سال ها جست وجوی شیرین شهادت، سرانجام در صبح روز ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ شمسی، مصادف با ۲۳ ذیحجه ۱۴۱۹ قمری، به نمایش گذاشت. وی که بیست سال در پی صید گران بهای شهادت، دشت و دمن و شرق و غرب کشور از پاوه تا چزابه و فاو را طی کرده بود، سرانجام در کمند زلف یار گرفتار آمد و جام عشق لایزال الهی را مستانه سرکشید و با تن پوشی از یاس و ارغوان راهی بهشت شد و امروز، همه شکوفه های بهاری، از داغ سترگ شقایق در سوز و گدازند.
شهید صیاد شیرازی در قسمتی از وصیت نامه اش، نوشته است: «پروردگارا! رفتن در دست توست. من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم. خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم».
روحش شاد و یادش گرامی باد