ٖ تنظیمات قالب
امروز : یکشنبه 31 فروردین 1404
  • 1396/11/10 - 12:08

امپریالیسم و نظریه جان هابسون

هابسون امپریالیسم جدید را نیرومند ترین جنبش در سیاست جاری دنیای غرب خواند. به زعم او این مرحله جدیدی در تاریخ تکاپوهای استعماری غرب است که با استعمار کلاسیک فرق دارد . او امپریالسم جدید را صدور سرمایه و حاکمیت الیگارشی سیاسی و مالی می دانست که در مواردی به آریستو کراسی موروثی بدل شده است .


امپریالیسم به طور کلی تسلط سیاسی و اقتصادی کشوری بر کشور و سرزمین های دیگر که گاه با تسخیر خاک آن کشور به وسیله قدرت نظامی توام بوده وگاه به صورت استقرار حکومت های دست نشانده برای تامین منافع سیاسی واقتصادی کشور مسلط نمایان می شود.



هابسون اقتصاد دان انگلیسی ، فارغ التحصیل دانشگاه آلسفورد و مدرس دانشگاهای آلسفورد و لندن بود. او به عنوانی اقتصاد دانی اصلاح طلب شناخته می شود و به دنبال حل مسئله فقر و توزیع عادلانه ثروت و افزایش رفاه عمومی بود.



جان هابسون از معروفترین لیبرل هاست.او امپریالیسم جدید را نیرومند ترین جنبش در سیاست جاری دنیای غرب خواند. به زعم او این مرحله جدیدی در تاریخ تکاپوهای استعماری غرب است که با استعمار کلاسیک فرق دارد .او سال 1870 میلادی را مبدا این دوره جدید دانست این جنبش در طول سه دهه پایانی سده نوزدهم بخش عظیمی از جهان را به امپراطوری بریتانیا و سایر قدرت های غربی منضم نمود.



هابسون نیروی محرکه این امپریالسم جدید را صدور سرمایه وحاکمیت الیگارشی سیاسی ومالی می دانست که در مواردی به آریستو کراسی موروثی بدل شده است .او یکی از شاخص های عصر امپریالیسم را افول تجارت ورشد صدور سرمایه می داند.



هابسون می افزاید هرچند امپریالیسم جدید کسب وکاربدی برای ملت است ولی کسب کار خوبی برای طبقات وتجارت های درون ملت است . شاخص دیگر این امپریالسم جدید صدور سرمایه است .همچنین او چنین نتیجه می گیرد تمامی سیاست های امپریالیسم آمیخته با فریبکاری است .
چنان که می ببنیم امپریالیسم پدیده ای واقعی است نه مفهومی فاقد ما به ازای خارجی ،آغاز گر تبیین علمی این پدیده هابسون است .



از ديد هابسون، «ريشه ي اقتصادي اصلي» امپرياليسم اواخر سده ي نوزدهم را بايد در كم مصرفي داخلي جست. هابسون هرگز تأثير عوامل متعددي را كه در رفتار امپرياليستي سهم دارند انكار نمي كرد ولي اعتقاد استواري داشت كه عامل تعيين كننده ي نهايي همان مازاد ثروت نخبگان است.
استدلال هابسون را تا اندازه اي كمبود اطلاعات تجربي و تا اندازه اي نيز تكيه ي او روي انگلستان ربع پاياني سده ي نوزدهم محدود مي ساخت.


هابسون امپرياليسم را نوعي خط مشي انتخاب شده مي انگاشت و آن را قرينه ي ناگزير نظام هاي مالكيت خصوصي سرمايه داري نمي شناخت. به باور او دولت مي تواند با بالابردن سطح درآمد اكثريت مردم خويش-خواه از طريق وضع قوانين ناظر بر دستمزدها، كاركودكان و قانون شناختن اتحاديه هاي كارگري، و خواه از طريق انتقال درآمدها به كمك ماليات گرفتن از رانت اقتصادي ثروتمندان و بازتوزيع ثروت در قالب مستمري بيكاري و رفاه اجتماعي-به مبارزه با مشكل كم مصرفي در داخل برخيزد. سرمايه داري مي تواند از نظر اجتماعي «بي خطر» باشد مشروط بر اين كه دولت هاي ليبرال بيش تر در جهت مردم سالاري اجتماعي حركت كنند. به همين دليل، هابسون هم سياست تجارت آزاد را نيرويي در جهت صلح مي دانست. نخبگان سياسي و اقتصادي كه رفتارشان قلب امپرياليسم را تشكيل مي داد از آن رو به تجارت آزاد ايراد مي گرفتند كه جايگاه داخلي آن ها را در رأس سلسله مراتب اقتصادي به خطر مي انداخت.


هابسون مي گويد نخست سوسياليسم را برقرار كنيد تا سپس فضيلت هايي كه ليبرال هاي سده ي نوزدهم مي ستودند به شكل مؤثري براي برقراري صلح در جهان عمل كنند. ديگر اصطكاك هاي تجاري مناسبات دولت ها را به آتش نخواهد كشيد: برعكس، تجارت آن ها را با رشته ي منافع متقابل به هم گره خواهد زد. ديگر خرد حيله هاي جديد و راه هاي تازه اي براي رودست زدن به ساير كشورها يا در صورت شكست اين شيوه ها، براي مغلوب ساختن آن ها در نخواهد انداخت: به جاي آن، خرد ابزاري براي سازگار ساختن مناسبات دولت ها با سود متقابل همه آن ها خواهد بود.


 

عبارت خود را درج و جهت جستجو "Enter" را بفشارید

تغییر اندازه فونت:

تغییر فاصله بین کلمات:

تغییر فاصله بین خطوط:

تغییر نوع موس:

تغییر نوع موس:

تغییر رنگ ها:

رنگ اصلی:

رنگ دوم:

رنگ سوم: