ویژگی های عصر امام عسکری علیه السلام
امام عسکری (ع) در عصر خود، «مرجع علمی» و «پشتوانه فکری» شیعه به شمار می رفت و با اینکه بیشتر دوران امامت خود را در زندان به سر برد، برای ارتباط با شیعیان از نمایندگانی کمک می گرفت. این بهره گیری از شیوه «نظام وکلایی»، شیعیان را برای غیبت حضرت مهدی (عج) آماده می کرد.
یکی از حساس ترین دوره های تاریخ اسلام، عصر امام حسن عسکری (ع) است که هم از نظر مسائل فکری، اعتقادی و سیاسی، هم به لحاظ وجود فرقه ها و گرایش های گوناگون و هم از دیدگاه تاریخی، دوره ای خاص به شمار می رود. در این دوران، فرقه ها و مکاتب انحرافی- یکی پس از دیگری با هدف گمراه کردن مسلمانان، سر بر می آوردند و امام با روشنگری های خود در برابر انحرافاتی چون جعل حدیث و روایت و شبهه افکنی درباره قرآن می ایستاد و و تبیین عقاید حقّه و راستین می پرداخت. با وجود عمر کوتاه امام، احادیث فراوان و یک کتاب تفسیر به ایشان منسوب است که گویای جایگاه علمی والای حضرت است. امام عسکری (ع) در عصر خود، «مرجع علمی» و «پشتوانه فکری» شیعه به شمار می رفت و با اینکه بیشتر دوران امامت خود را در زندان به سر برد، برای ارتباط با شیعیان از نمایندگانی کمک می گرفت. این بهره گیری از شیوه «نظام وکلایی»، شیعیان را برای غیبت حضرت مهدی (عج) آماده می کرد.
دوران امام حسن عسکری (ع) از نظر مسائل فکری، اعتقادی و سیاسی و وجود فرقه ها و گرایش ها، دوره ای خاص است. امامت هر امام نیز همچون فروغی روشنگر، زوایای پنهان و اندیشه های مبهم را روشن می سازد و امام به عنوان «حجّت خدا» راه روشن و «صراط مستقیم» را برای پیروان، تبیین و ترسیم می کند. در این نوشته، به برخی از ویژگی های عصر امام حسن عسکری (ع) اشاره می شود.
فرقه های کلامی و مکاتب انحرافی
از آن جا که «امام» دیدبان مکتب و مدافع دین خداست، نمی تواند نسبت به جریان های فکری و انحرافات اعتقادی زمان خود بی تفاوت باشد. دوران امام عسکری (ع) نیز همچون امامان دیگر، خالی از این گونه گرایش ها و افکار و داعیه داران و شبهه آفرینان نبود. ایجاد شبهه از سوی مخالفان اسلام، با انگیزه گمراه ساختن مسلمین رواج داشت. امام نیز با بیان «حق»، روشنگری می کرد و حتّی در برابر کسانی که با جعل حدیث، روایات دروغ را به آن حضرت و پدربزرگوارش نسبت می دادند، افشاگری می کرد.
برخی از این گرایش های انحرافی، پیرامون «قرآن» بود. مثلًا اسحاق کندی که در عراق بود، درباره قرآن شبهه افکنی می کرد. او کتابی را به گمان خود درباره «تناقضات قرآن» نوشت. امام عسکری (ع) در برخورد با بعضی از شاگردان او فرمودند: «آیا در میان شما مرد رشیدی نیست که استادتان (کندی) را از کاری که مشغول آن است، باز دارد؟» یکی گفت: او استاد ماست، چگونه می توانم در این زمینه یا هر موضوع دیگر به او انتقاد کنم؟! امام پرسید: «آیا اگر من نکته ای به تو بگویم، به اسحاق کندی منتقل می کنی؟» گفت: آری.
آن گاه امام، دلایلی در ردّ شبهه افکنی های اسحاق به شاگرد او آموخت و حتّی شیوه بحث و برخورد با او را هم بیان کرد (که نقل آن به درازا می کشد). وقتی اسحاق سخنان امام را شنید، به شدّت تکان خورد و مجاب گشت و چون حق برای او روشن شد، آن نگاشته ها را سوزاند و از بین برد. [1]
از انحرافات دیگر آن عصر، رواج جعل حدیث و نشر روایات دروغین در میان مردم بود. «عروه بن یحیی بغدادی» یکی از جعل کنندگان روایت بود و احادیث دروغی را به امام عسکری (ع) نسبت می داد و از اموالی که شیعیان برای امام می فرستاند، اختلاس می کرد. امام او را لعن کرد و از او تبرّی جست و از شیعه خواست تا او را لعن و طرد کنند و فریب دروغ پراکنی های او و امثال او را نخورند. [2]
عصر امام عسکری (ع) از نظر عقاید و روش های فکری، عصر سالم و بی مسئله ای نبود و همه گونه دعوت ها و گرایش ها رواج داشت. امام نیز بنا بر وظیفه خویش، به هدایت افکار و شبهه زدایی و تبیین عقاید حقّه و راستین می پرداخت.
تفسیر امام از قرآن
باتوجّه به مباحث گوناگون درباره قرآن، از جمله فهم و تفسیر آیات، سبک ها و گرایش های مختلفی وجود داشت. بنابراین لازم است درباره تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) که بعضی آن را انکار و در صحّت آن تشکیک می کنند، نکاتی مطرح شود.
شکی نیست که امام عسکری (ع) همچون امامان دیگر، احادیثی را در تفسیر برخی آیات داشته اند که در کتب روایی و تفسیری نقل شده است. امّا آنچه به صورت یک کتاب مستقلّ به نام «تفسیر امام عسکری (ع)» مطرح است و به آن حضرت نسبت می دهند، هرچند برخی علمای بزرگ، همچون شیخ صدوق، طبرسی، شهید ثانی، ابن شهرآشوب، شیخ آقابزرگ و. . . این نسبت را درست می دانند، [3] ولی برخی نیز در آن تردید دارند.
برخی با سندی که برای آن می آورند، نشان می دهند که این تفسیر توسّط امام، در چندین جلسه برای تعدادی از شیعیان در مدّت اقامتشان در محلّ سکونت گفته شده و آن ها یادداشت می کرده اند. در سلسله سند این نقل، روایاتی قرار دارد که رجالیون همه آن ها را توثیق نکرده اند. بعضی مثل مرحوم آیت الله خوئی حتی این نسبت را دروغ می شمارند. برخی استدلال می کنند با آن شرایط دشواری که امام حسن عسکری (ع) زیر نظر بود، چگونه ممکن است جمعی از شیعیان، به مدت هفت سال در دیدارهای مکرّری که با امام داشتند، آزادانه در جلسه تفسیر آن حضرت بنشینند و یادداشت کنند؟![4]
به هر حال، آنچه امروزه در کتابخانه ها موجود است و نام «التفسیرالمنسوب إلی الامام أبی محمّد العسکری (ع)» بر آن دیده می شود و شامل تفسیر استعاذه، بسم الله، سوره حمد و بخش عمده آیات سوره بقره است (و تفسیر کامل قرآن نیست، همچنان که از نام آن بر می آید)، «منسوب» به آن امام معصوم است و بسیاری از علما در حتمیت این نسبت تشکیک کرده اند.
روایات و اصحاب آن حضرت
با وجود سخت گیری های خلافت نسبت به ارتباط با آن حضرت، در منابع حدیثی از امام حسن عسکری (ع) احادیث بسیاری نقل شده است و راویان از آن حضرت کم نیستند. علی رغم آن که عمر آن حضرت کوتاه بود و در بیست و هشت سالگی به شهادت رسید، این حجم از روایات، قابل توجّه است. مجموعه ای از کلمات آن حضرت با عنوان «موسوعة کلمات الامام العسکری (ع)» تدوین و چاپ شده و به فارسی هم ترجمه گردیده است. [5]
خلافت عباسی برای جلوگیری از نشر فضایل و علوم آن حضرت، تضییقاتی را برای امام و مردم در ارتباط و دیدار، فراهم کرده بود. در عین حال، عالمان و راویان در هر فرصتی که پیش می آمد، با آن حضرت دیدار می کردند و پرسش هایی داشتند و پاسخ هایی دریافت می کردند. در یکی از منابع، تعداد 106 راوی نام برده شده که از اصحاب و روات امام عسکری (ع) هستند؛ [6] کسانی همچون: ابراهیم بن مهزیار، احمد بن ادریس قمی، احمد بن اسحاق اشعری، حسن بن موسی خشّاب، داود بن قاسم جعفری، سعد بن عبدلله قمی، حضرت عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید عمری (که یکی از وکلای چهارگانه امام زمان (ع) در دوره غیبت صغری بود)، علی بن حسن بن فضّال کوفی، فضل بن شاذان، محمد بن حسن صفّار، محمد بن عثمان عمری (که او هم یکی از نوّاب اربعه حضرت مهدی (ع) بود)، ابوالبختری و بسیاری دیگر که همه افتخار نقل حدیث از امام عسکری (ع) داشته اند و از حافظان میراث علمی و فقهی و کلامی حضرت بودند.
بعد علمی
علوم گسترده و لدنّی امامان، یکی از جهات فضیلت آنان است. آنچه درباره همه امامان می توان گفت و دیگران هم گفته اند، این است که آنان داناترین و با فضیلت ترین چهره های عصر خود بودند و اگر جز این بود، نمی توانستند از سوی خدا «حجّت بر خلق خدا» باشند. امام عسکری (ع) نیز این گونه بود.
هرچند حصارهای خلفا و محدودیت های تحمیلی گوناگون نمی گذاشت بعد علمی امام، آن گونه که هست، برای توده مردم آشکار شود، ولی آنان که ایشان را می شناختند، آنان را با ویژگی علم بی پایان و لدنّی می شناختند. حتّی پزشکی مسیحی به نام «بختیشوع» درباره امام عسکری (ع) به شاگرد خود می گوید: «او امروز، داناترین فرد در زیر این آسمان است». [7]
احادیث وارده از آن حضرت، گویای مکانت علمی اوست. نامه ها و رساله های گوناگون که در زمینه های مختلف، خطاب به اسحاق نیشابوری، مردم قم، به پدر مرحوم شیخ صدوق، برخی شیعیان، عبدالله بیهقی، دوستان و موالیان و. . . نوشته اند، یک دنیا حکمت و علم را دربردارد. کلمات اشخاص بزرگی که به ستایش مقام علمی و فضل آن حضرت پرداخته اند، شاهد دیگری بر این مدّعاست. مثلًا احمد بن عبدالله بن خاقان که از کارگزاران حکومت عبّاسی است، ایشان را بارزترین چهره بنی هاشم در علم و فضل و موقعیت خانوادگی و رفتار و سلوک و نفوذ دانسته است. [8] عبید بن خاقان نیز که از شخصیت های سیاسی آن دوران است، گفته است: اگر خلافت از بنی عباس زایل گردد، شایسته ترین فرد از نظر علم و فضل و عفاف و صلاح و عبادت حسن بن علی است. [9] شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه می گوید: امام عسکری (ع) پس از پدرش، به سبب جامعیت همه فضایل و برتری نسبت به همه مردم آن روزگار و برخورداری از همه شرایط امامت، پیشوای مردم بود و آنچه را که امامت لازم داشت، یعنی علم، زهد، خرد، عصمت، شجاعت، کرم و کارهای شایسته عبادی، در مرتبه والا و بالا همه را دارا بود. [10]
بنابراین امام عسکری (ع) در عصر خود، «مرجع علمی» و «پشتوانه فکری» شیعه و فقها بود و راویان احادیث، با عنایت ویژه ای سخنان و علوم آن حضرت را نقل و ثبت می کردند؛ به ویژه در فقه، پاسخ های آن حضرت به نامه هایی که حاوی پرسش های فقهی بود، بسیار است.
حصر و زندان
امام عسکری (ع) در طول عمر کوتاهشان، مدتی را در حبس و حصر گذرانده است. با آن که دوران امامت آن حضرت چندان طولانی نبود، ولی به علّت آشفتگی اوضاع سیاسی و تغییرات پرشتاب در حاکمیت خلفای بنی عباس، آن حضرت شاهد خلافت تعداد زیادی از حکام سیاسی بود. یکی از آنان «متوکل» است که نسبت به امام هادی (ع) نیز سختگیر بود و آن حضرت را به «سامراء» که پایتخت خلافت عباسی شده بود، جلب کرد. امام عسکری (ع) هم در خدمت پدر به این شهر برده شد و زیر نظر دستگاه خلافت بود و سخت گیری های خلیفه نسبت به امام هادی (ع) شامل فرزند و خانواده ایشان نیز بود.
پس از هلاکت متوکل، نوبت به «منتصر» رسید. او در مدّت کوتاه خلافتش بنای خوش رفتاری با شیعه و امام عسکری (ع) گذاشت؛ ولی خیلی زود، دوران او سپری شد و قدرت به «مستعین» رسید. سپس «معتز» خلیفه شد و پس از او «مهتدی» و بعد از او «معتمد» به خلافت رسیدند. این ها همه نسبت به آل علی و شخص امام عسکری (ع) کینه و دشمنی داشتند؛ زیرا آنان تحمل آوازه علمی و فضایل امام و جایگاه وی در دل ها و شخصیت و جایگاه والای ایشان را نداشتند و پیوسته از موقعیت اجتماعی و محبوبیت امام در هراس بودند و وجودش را کانون خطری برای خلافت خود می دیدند.
«مستعین» و «معتزّ» و «مهتدی» هر کدام به نوبه خود دستور بازداشت امام را دادند. معمولًا هم زندانبان و مراقب را از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) می گماشتند. بازداشت امام، اغلب در میان هواداران، موجی از اندوه و نگرانی پدید می آورد و نسبت به جان حضرت بیمناک می شدند؛ اما کاری هم از آنان ساخته نبود، چون خودشان هم در معرض تعرّض و زندان قرار می گرفتند.
دلایل سخت گیری خلفا بر امام (ع)
نوع برخورد و فشارهای حکام نسبت به ائمّه شیعه (علیهم السلام) نشان بیم و هراس آنان و احساس خطری بود که نسبت به زوال و تزلزل قدرت خود داشتند. از شاخصه های کلّی و رایج عصر خلفای عباسی، جور و ظلم به مردم، تضییق و فشار نسبت به اهل بیت و امامان و هواداران، آشفتگی در وضع سیاسی و حکومت، حیف و میل بیت المال و عیاشی و خوش گذرانی و فساد دربار و حاشیه نشینان بساط خلافت بود. این کلّیت آن شرایطی است که شرح و بسط آن در این مختصر نمی گنجد.
ناآرامی های اطراف و اکناف کشور اسلامی و موج اعتراض های پراکنده، نشانه دیگری از عدم ثبات سیاسی بود. ترک ها بر خلیفه و دربار سلطه و نفوذ داشتند. خلفا هم اغلب افراد کم سواد و غرق در لذّات و شهوات بودند. علویون در چنین شرایطی از آن جا که کانون خطر و نقطه بحران خیز بر ضدّ سلطه جور به شمار می آمدند، پیوسته مورد فشار بودند و دچار تنگناهای سیاسی و اقتصادی و محرومیت از حقوق می شدند. این که امام عسکری (ع) را در سامراء، در یک نقطه نظامی زیر نظر قرار داده بودند و به نوعی شبیه «حصرخانگی» بر آن حضرت حاکم بود و مأموران خلیفه، آن حضرت و رفت و آمدها را زیر نظر داشتند و گزارش می دادند، گویای همین وحشت آنان بود. فشار بر شیعیان و مناطق شیعه نشین هم کم نبود.
در این میان، قمی ها بیشتر زیر فشار بودند؛ زیرا قم پایگاه و مرکز نشر و ترویج مکتب اهل بیت و فقه ائمّه و روایات و فضایل معصومین (علیهم السلام) بود. در سلسله راویانی که از امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) حدیث نقل کرده اند، چهره های قمی بسیارند. ازاین رو سخت گیری و ستم به اهل قم هم بیشتر بود. برای نمونه «موسی بن یحیی» را که حاکمی شرور و ستمگر و بدرفتار بود، به امارت و ولایت قم گماشتند. او آن قدر بدرفتار بود که چهره های سرشناسی از قم خدمت امام عسکری (ع) شکایت بردند. حضرت هم در حق آنان دعا فرمود که خداوند آنان را از شرّ آن طاغی نجات دهد و به ایشان دعایی آموخت که در قنوت های نمازشان بخوانند تا از شرّ آن طاغوت رها شوند (الحمدلله شکراً لنعمائه. . . ). [11] این دعا مضامینی دارد که ترسیم کننده شرایط دشوار آن روزگار است.
به موازات ستم گستری خلفا، وزرا و امرای آنان هم در حدّ توان از جور و عدوان کم نمی گذاشتند و به اختلاس اموال و شکنجه مخالفان و به فقر و تهیدستی نشاندن هواداران اهل بیت (علیهم السلام) می پرداختند. به قول سعدی:
اگر ز باغ رعیت، ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ
در این شرایط بود که قیام «یحیی بن عمر طالبی» در کوفه، قیام زنگیان برضد حکومت عباسیان، شورش مردم در شام و مناطق دیگر، روی داد. [12] مردم رنجدیده و مظلوم نیز به امید رهایی، گرد این پرچم های افراشته علیه بیداد جمع می شدند و حمایت می کردند. طبیعی بود که دستگاه خلافت، رگ و ریشه این عصیان ها و اعتراض ها را در تفکر «امامت شیعی» بداند و ائمّه را در فشار قرار دهد و برای حذف فیزیکی آنان توطئه چینی کند و امامان را به شهادت برساند.
هدایت امّت در عصر ستم
درباره امام عسکری (ع) این پرسش مطرح است که چگونه ایشان با این که بیشتر دوران امامتشان را در زندان، و یا زیر نظر و مراقبت بودند، کشتی امامت امت و رهبری اسلامی را هدایت می کردند؟
در پاسخ باید گفت: شیعه در آن روزگار، پراکنده بود. امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) برای ارتباط با توده های هوادار، از «نماینده» استفاده می کردند. در مناطق مختلف ایران، و نیز در کوفه، بغداد، مدائن، مصر، یمن، حجاز و سامراء که شیعیانی می زیستند، امام از شیوه «نظام وکلایی» بهره می گرفت. «وکیل» آن حضرت در آن بلاد، واسطه بین امام و شیعیان بود و شیعیان برای دریافت پاسخ های مسائل شرعی و فکری و اعتقادی و مسائل مالی به آن وکلا مراجعه می کردند. مثلًا در «قم»، صدها راوی و حدیث شناس معتبر و موثّق وجود داشتند که از طریق مکاتبه، با امام ارتباط داشتند. [13] با دشواری های ارتباط حضوری در آن روزگار، عملًا تنها راه ممکن و عملی «مکاتبه» بود. معتمدین امام، رابط میان شیعه و امام معصوم بودند. مثلًا «عثمان بن سعید» که مورد وثوق امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) بود، شغل روغن فروشی داشت و از این شغل، به عنوان پوشش برای ارتباط خود استفاده می کرد تا مورد سوءظنّ و حساسیت دستگاه خلافت قرار نگیرد و اموالی که خمس و حقوق شرعی بود، توسّط او به محضر امام عسکری (ع) فرستاده می شد.
این شیوه، یعنی ارتباط با واسطه و توسّط وکیل و نماینده، نوعی زمینه سازی برای «عصر غیبت» یا دوران امامت حضرت مهدی (ع) بود که آن حضرت از دیده ها پنهان شده و شیعیان توسّط چهار وکیل و نایب خاص (نوّاب اربعه) امکان ارتباط با پیشوای خود و طرح مشکلات و دریافت پاسخ داشتند. برخی از نمایندگان در زمینه انتقال نظرات و مواضع سیاسی امام به هواداران و مسائل مبارزاتی کار می کردند. روشن است که در این شیوه (نظام وکلایی) باید از چهره های کاملًا مورد اعتماد و رازدار و محرم اسرار و محکم و استوار استفاده می کردند. ازاین رو در جامعه اسلامی حتّی باسوادتر و حدیث شناس تر از آن «وکلا» هم بودند؛ امّا نمایندگان معین برای ارتباط، بیشتر مورد وثوق بودند و به لحاظ شغلی کمتر مورد حساسیت و سوءظن قرار می گرفتند.
زمینه سازی برای دوران غیبت
امام عسکری (ع) با شیوه هایی زمینه دوران غیبت را فراهم می کرد. با مردم کمتر تماس حضوری داشت و گاهی در دیدارهای حضوری هم با برخی، از پشت پرده سخن می گفت و چهره خود را نشان نمی داد. در برخی دیدارها با افراد مورد اعتماد از شیعه، امام و حجّت بعدی را که فرزندی خردسال بود، به آنان نشان می داد، تا پس از شهادتش، شیعیان در حیرت و جهل و بلاتکلیفی نمانند. همه این ها با رعایت کامل اختفا و کتمان نسبت به وجود مبارک حضرت مهدی (ع) بود، تا دستگاه خلافت متوجّه آن حضرت نشود و قصد جانش را نکند. [14]
پنهان نگاه داشتن تولّد یک فرزند، تا پنج یا شش سالگی، آن هم در عصر حساسیت دستگاه خلافت و جاسوسانش برای کشف آنچه در درون بیت امامت می گذرد، واقعاً کاری بزرگ است. امام، هم می بایست آن فرزند را به خواصّ نشان دهد تا امام بعدی را بشناسند، و هم از چشم نامحرمان نامطمئن نگه دارد تا به دربار گزارش ندهند.
امام عسکری (ع) از یک سو کار نظری و تبلیغی می کرد تا عقیده به امامت امام معصوم، خدشه دار نشود و مردم در شناخت حجت خدا به بیراهه نروند و سردرگم نشوند و از سوی دیگر مراعات پنهان کاری را نیز داشت. بیان ویژگی های امام مهدی (ع) و مشخصّات او و طرح مسئله غیبت و ظهور و انتظار فرج و دولت حقه مهدویه از جمله فعالیت های نظری و تبلیغی آن حضرت نسبت به مسئله امامت و ولایت بود. در میدان عمل هم مردم را برای ورود به آن دوره خطیر آماده می ساخت، تا تحمّل «عصر غیبت» برای شیعیان عملی و آسان شود. البته رهبری امّت با شیوه پنهانی، خطرات و آفاتی هم دارد و به سبب بروز اختلاف میان هواداران به خاطر در دسترس نبودن پیشوا، بسیار دشوارتر از امامت و رهبری آشکار است؛ ولی امام عسکری (ع) چاره ای جز هدایت امت به این صورت نداشت. بنابراین، هم عصر امام عسکری (ع)، دورانی ویژه بود، هم شیوه های هدایت و رهبری، خاص بود.
امامان توانستند خط نورانی ولایت و اعتقاد به امامت معصومین را در سخت ترین شرایط و بحرانی ترین اوضاع، تبیین و حفظ و تقویت کنند، تا شیعه، عصر غیبت تا ظهور را با دستی پر از معارف ناب و حکمت های روشن و «تکلیف شناسی» و «تعهّد به مکتب امامت» طی کنند.
به امید دمیدن «خورشید عدالت» از افق «انتظار».
[1] . ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 424..
[2] . باقر شريف القرشى، حياة الامام الحسن العسكرى، ص 222..
[3] . همان، ص 106..
[4] . همان، ص 110..
[5] . اين كتاب، همچنين ترجمه آن به نام« فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسكرى» از سوى نشر معروف چاپ شده است..
[6] . باقر شريف القرشى، موسوعة سيرة اهلالبيت، ج 34، ص 165- 209..
[7] . حياة الامام الحسن العسكري، ص 62..
[8] . همان، ص 63..
[9] . همان، ص 64..
[10] . همان، ص 64..
[11] . موسوعة سيرة اهل البيت، ج 43 ص 142. متن دعا نسبتا مفصل است و در كتاب« مهج الدعوات» آمده است ..
[12] . ر. ك: هاشم معروف الحسنى، سيرة الائمة الاثنى عشر، ج 2، ص 508..
[13] . درباره نظام وكلايى امام هادى و امام عسكرى( عليهما السلام) ر. ك: محمد الصدر، تاريخ الغيبة الصغرى، ص 226..
[14] . همان، ص 209- 218..