به مناسبت شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
باب الحوائج مشهورترین لقب امام موسی کاظم علیه السلام
امام هفتم بیش از هر لقبی به لقب باب الحوائج یاد می شود و از همه ی القاب آن بزرگوار مشهورتر و معروف تر است. در میان عام و خاص مشهور است که هیچ گرفتار و یا اندوه رسیده ای رو به آن حضرت نیاورد، مگر این که خداوند گرفتاری ها و غم های او را برطرف ساخت.
امام کاظم علیه السلام دارای القابی نیک است که نشان از شخصیت والای ایشان دارد. یکی از القاب مشهور ایشان باب الحوائج است. باب الحوائج، بیشتر در لسان مردم تکرار شد و در زمان خود امام به این صورت نبوده است و بعدها در زبان مردم زیاد شد به دلیل اینکه امام از همان زمان به بعد به گونه ای ملجأ حاجات شیعیان و اهل تسنن شده بود که افراد مختلف، با توسل به ایشان حوائج شان مرتفع می شد. امام هفتم بیش از هر لقبی به این لقب یاد می شود و از همه القاب آن بزرگوار مشهورتر و معروف تر است. به مناسبت ولادت امام کاظم علیه السلام به شرح مشهورترین لقب امام موسی کاظم علیه السلام اشاره می شود.
امام موسی کاظم (ع) فرزند امام جعفر صادق (ع) و حضرت حمیده (س) در بیستم ذی الحجه در سال ۲۹ هجری قمری در مدینه و بنا بر روایتی در منطقه ابواء به دنیا آمد؛ کاظم، عبد صالح، باب الحوائج، زین المجتهدین (زینت تلاش گران) از القاب و ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی از کنیه های ایشان است. القاب آن بزرگوار که دلیل مظاهر شخصیت و جهات عظمت او است.
باب الحوائج مشهورترین لقب امام کاظم علیه السلام
کاربرد این لقب برای امام هفتم شیعیان موسی بن جعفر الکاظم ریشه حدیثی ندارد و شهرت این لقب مربوط به دوران بعد از درگذشت ایشان است. اولین سندی که چنین عبارتی را درباره امام کاظم (ع) به کار برده است، ابنشهرآشوب (۴۸۸/۹ - ۵۸۸ ق) در کتاب مناقب است: «دفن ببغداد بالجانب الغربی- فی المقبرة المعروفة بمقابر قریش من باب التین- فصارت باب الحوائج»؛ او در منطقه غربی بغداد، در مقبره معروف به قبرستان قریش در نزدیکی باب التین، دفن شد و قبر او به «باب الحوائج» تبدیل شد.
علامه مجلسی در بحارالانوار همین عبارت را در توصیف امام کاظم(ع) آورده است. در منابع اهل سنت نیز به شهرت امام کاظم به باب الحوائج اشاره شده است. برای مثال ابن حجر هیتمی (متوفای ۹۷۴ق) مینویسد: «وی به سبب گذشت و بردباری بسیارش، کاظم نامیده شد و در نزد عراقیان به باب قضاء الحوائج عندالله [یعنی در برآوردن نیازها نزد خدا] معروف بود». شبلنجی از علمای شافعی نیز درباره شهرت این صفت در میان مردم عراق میگوید: کاظم [ع] امام بزرگواری بود...و او در نزد مردم عراق به باب الحوائج الی الله معروف بود و این لقب به علت برآوردهشدن حاجات کسانی است که به او متوسل میشوند. به نوشته دائرة المعارف تشیع، سنیان و شیعیان برای برآوردهشدن حاجات، به قبر امام کاظم(ع) متوسل میشوند. پس روایتی از ائمه اطهار علیهم السلام مبنی بر باب الحوائج بودن امام کاظم(ع) نداریم و این گونه نبوده که حضرت موسی بن جعفر(ع) را باب الحوائج صدا کنند اما در شهرت و در لسان برخی از عالمان و عموم مردم، اندک اندک حضرت، به عنوان باب الحوائج نیز شناخته شدند. شاید یکی از دلایل این مسئله، این باشد که شیعه و سنی مانند «ابو بکر بن خلاد» که از پیشوای حنبلیان بود همگی می گویند: مشکلاتی که برای ما پیش می آمد بر سر مزار امام کاظم (ع) می رفتیم و حوائج و خواسته های ما برآورده می شد.
باب الحوائج در بین مردم
بنابراین باب الحوائج در زمان خود امام به این صورت نبوده است و بعدها در زبان مردم زیاد شد به دلیل اینکه امام از همان زمان به بعد به گونه ای ملجأ حاجات شیعیان و اهل تسنن شده بود که افراد مختلف، با توسل به ایشان حوائج شان مرتفع می شد.
امام هفتم بیش از هر لقبی به این لقب یاد می شود و از همه ی القاب آن بزرگوار مشهورتر و معروف تر است. در میان عام و خاص مشهور است که هیچ گرفتار و یا اندوه رسیده ای رو به آن حضرت نیاورد، مگر این که خداوند گرفتاری ها و غم های او را برطرف ساخت، هیچ کسی به ضریح مقدس او پناهنده نشد جز این که حاجاتش برآورده شده و با دلی شاد و فکری آسوده از رنج ها و بلایای روزگار و حوادث دوران به میان خانواده اش بازگشته است و همه ی شیعیان آن حضرت بلکه توده ی مسلمان با اختلاف طبقات و درجاتی که دارند به این مطلب معتقدند.
این ابوعلی خلال دانشمند بزرگ و رهبر فکری حنبلی ها است که می گوید: هیچ گرفتاری برای من پیش نیامد که من به قبر موسی بن جعفر علیه السلام متوسل شدم، مگر این که آنچه می خواستم خداوند برایم فراهم ساخت.
گرفتاری های روزگار و مصائب دوران بر شانه گروهی از شعرا و ادبا سنگینی کرده و متوسل به آن بزرگوار و پناهنده ضریح مقدس او شده اند و او را در رفع اندوه و برطرف ساختن رنج گرفتاری و بلای خویش، به پیشگاه خدا وسیله قرار داده اند و خداوند گرفتاری آنها را برطرف ساخته است. در برخی منابع نقل شده است که و در عراق به باب الحوائج إلی الله مشهور است. چرا که کسانی که به وسیله او به خدای توانا متوسل می شوند از توسل خویش نتیجه می گیرند و کراماتش عقل ها را حیران می کند.
دوران امامت موسی بن جعفر(ع) در ۲۰ سالگی و پس از شهادت امام صادق(ع) از ۱۴۸ قمری آغاز شد. این دوران با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود. حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (۱۳۶-۱۵۸ قمری)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (۱۵۸-۱۶۹ قمری)، یک سال در خلافت هادی عباسی (۱۶۹-۱۷۰ قمری) و ۱۳ سال در خلافت هارون (۱۷۰-۱۸۳ قمری) سپری شد. مدت امامت موسی بن جعفر (ع) ۳۵ سال بود و با شهادت او در ۱۸۳ قمری امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.
شخصیت اخلاقی
امام کاظم (ع) در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه میگشت و به مستمندان کمک میکرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسهها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد. صرار (کیسهها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود؛ و اگر به کسی صره ای میرسید بی نیاز میگشت معذلک در اطاقی که نماز میگذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینهاش بازگرداند. گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند. این روایت نشان میدهد که امام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمیدانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده است به قدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز میدانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
ـ زمخشری در «ربیع الابرار» آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت. وقتی اصرار زیاد کرد فرمود میپذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین میکنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی میماند؟ امام فرمود:
میدانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست). از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) میگویند هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار شد.
چرا به حضرت “کاظم” میگفتند؟
لقـب مـشـهـور امام موسی (علیه السلام)، کـاظـم اسـت یـعنی خاموش و فرو برنده خشم، چرا که با این که حضرت چه بسیار از دست دشـمـنـان شکنجه و ظلم دید و تحمل نمود و به ایشان نفرین نکرد، حتی آنانکه در ایام حبس آقا در زندانهای تاریک و تنگ و مرطوب، مکرر از در کینه در آمـدنـد ولی از آن حـضـرت یـک کـلمـه سـخـن خـشـم آمـیـز نـشـنـیـدنـد. ابـن اثیر که از متعصبان اهل سنت است گفته : آن حضرت را کاظم لقب دادند به جهت آنکه احسان می کرد با هرکس که بـا اوبـدی مـی کـرد واین عادت همیشه او بود.