ٖ تنظیمات قالب
امروز : یکشنبه 04 آذر 1403
  • 1399/02/23 - 09:42
به بهانه سالروز اشغال سرزمین فلسطین

فلسطین، مسئله همیشگی جهان اسلام تا زمان نابودی اسرائیل

ظهور صهیونیسم در واقع حاصل تلاش بورژوازی یهود برای در اختیار گرفتن یهودیان جهان و همبستگی با قدرتهای بزرگ بود. در ادامه به اجمال به روند تاریخی و سیاسی چگونگی ایجاد رژیم غاصب اسرائیل اشاره شده است.

قدسنا.jpg

 در نوشتار زیر روند شکل گیری رژیم اشغالگر قدس به اختصار بیان شده است.

اگر چه تئودورهرتزل، رهبر نهضت صهیونیسم با نوشتن کتاب ‹‹دولت یهود›› مساله بازگشت یهودیان به ارض موعود و ایجاد کشور اسرائیل را به طور رسمی مطرح کرد، ولی او بیشتر خواهان  استعمار یک سرزمین بود. بر همین اساس وی صهیونیسم را به عنوان یک مکتب ناسیونالیستی- استعماری معرفی کرد. هدف هرتزل از استعمار و ناسیونالیسم فقط سرزمین فلسطین نبود بلکه او برای این هدف سرزمین های دیگری از جمله موزامبیک و‌کنگوی بلژیک را نیز مد نظر داشت.

همفکران دیگر او همچون مارکس نورد و شائیم وایزمن به آفریقا و اوگاندا نظر داشتند در حالیکه از سوی استعمار پیر انگلیس نیز سرزمینهای دیگری چون آرژانتین، قبرس، صحرای سینا و اوگاندا پیشنهاد می‌گردید. سرانجام سازمان جهانی صهیونیسم در سال 1905 - یک سال پس از مرگ تئودورهرتزل - فلسطین را برای اسکان دائم یهودیان جهان برگزید.

صهیونیزم جدید، صورت دنیوی و ملت پرستانه ای از یهودیت اصلی است، كه پس از پیدایش موج تازه ی یهودی ستیزی(آنتی سمیتیسم-Anti-semitism) در روسیه تزاری، و لهستان و دیگر كشورهای اروپایی، و زیر نفوذ موج جنبش های ناسیونالیست اروپایی در اواخر قرن نوزدهم پدید آمد و هدف تشكیل كشوری یهودی در سرزمین فلسطین بود. انقلاب فرانسه وضع یهودیان را در اروپای غربی بهبود بخشیده، اما در اروپای شرقی تغییری حاصل نشده و بیشتر یهودیان در روسیه و یا در لهستان وضع دشواری داشتند.

جنبش قوم یهود، برای ایجاد جامعه و كشور خودمختار یهودی در فلسطین می باشد. نام این جنبش از كوه «صهیون» (آرامگاه داود نبی) گرفته شده كه در بیت المقدس قرار دارد و نام آن رفته رفته، در روزگار باستان، نماد سرزمین فلسطین شده است. با این كه یهودیان پس از ویرانی اورشلیم در سال 70 میلادی به دست رومیان، در سراسر جهان پراكنده شدند، اما، وحدت دینی و فرهنگی خود را حفظ كردند و در ملت های دیگر حل نشدند. و بدین جهت در طول تاریخ، به عنوان یك اقلیت دینی و گاه نژادی بویژه در كشورهای مسیحی شكنجه و آزار دیدند و به همین دلیل، در طول قرن های دراز، همواره آرزو و وعده ی بازیافت «ارض موعود» را، چنان كه موسی علیه السلام آنان را بدان رهبری كرده بود، در خیالشان می پروراندند.

صهیونیزم جدید، صورت دنیوی و ملت پرستانه ای از یهودیت اصلی است. كه پس از پیدایش موج تازه ی یهودی ستیزی (آنتی سمیتیسم-Anti-semitism) در روسیه تزاری، و لهستان و دیگر كشورهای اروپایی، و زیر نفوذ موج جنبش های ناسیونالیست اروپایی در اواخر قرن نوزدهم پدید آمد و هدف تشكیل كشوری یهودی در سرزمین فلسطین بود. انقلاب فرانسه وضع یهودیان را در اروپای غربی بهبود بخشیده، اما در اروپای شرقی تغییری حاصل نشده و بیشتر یهودیان در روسیه و یا در لهستان وضع دشواری داشتند.

در سال 1897 با تشكیل «نخستین كنگره جهانی صهیونیست» در شهر وبال (بازل) سوییس، صهیونیزم به صورت نهضت سیاسی سرتاسری در اروپا درآمد و تئودور هرتسل (1860-1904) سردبیر یكی از روزنامه های معتبر وین، رهبری نهضت را در دست گرفت. هرتسل در جزوه ای كه در سال 1896 تحت عنوان «در یودن اشتات» (كشور یهودیان) منتشر ساخته بود، خواستار تشكیل كشوری یهودی در فلسطین شده بود.

در آغاز توطئه، در فلسطین كه كشوری عرب نشین و تحت حاكمیت امپراتوری عثمانی (تركیه) بود، مهاجران صهیونیست، در زمین های خریداری شده تأسیسات كشاورزی ایجاد كردند. از همان ابتدا برای رهبران نهضت صهیونیزم واضح بود كه تصرف زمین برای تحقق رؤیاهایشان امری ضروری است. دیری نگذشت كه اعراب پی بردند هدف واقعی مهاجران یهودی تشكیل كشوری یهودی است؛ لذا شروع به مقابله كردند.

در سال 1901 سازمان جهانی صهیونیست، شركتی به نام «كرن كایمت» (صندوق ملی یهود) تشكیل داد، تا برای مهاجران یهودی زمین بخرد. بر اساس منشور این سازمان، صندوق می بایست در فلسطین، سوریه و دیگر مناطق عثمانی (تركیه) واقع در آسیا و شبه جزیره سینا، زمین خریداری كند و آن را به عنوان دارایی انتقال ناپذیر مردم یهود حفظ كند.

عقیده ی هرتسل این بود كه تصرف زمین و اخراج اعراب جنبه های تكمیلی نهضت صهیونیزم هستند و عقیده داشت كه اخراج اعراب از فلسطین لازم و ضروری است.

كشور بریتانیا علاقه مندی خود را به این امر نشان داد؛ بدین سان در سال 1839 یك كنسولگری در بیت المقدس (اورشلیم) باز كرد و به اعضای كنسولگری دستور داد از یهودیان حمایت كنند.

وقتی كه در سال 1840 موج خشونت های ضد یهودی در دمشق بالا گرفت، انگلستان حمایت از یهودیان را در فلسطین تشدید كرد. پس از مرگ هرتسل در سال 1904«خائیم وایزمن»(1874-1952) رهبری این حركت را به عهده گرفت. وایزمن كه شیمی دان بود در طول جنگ جهانی اول برای دولت انگلستان تحقیقات نظامی می كرد و 'لرد بالفور' وزیر خارجه وقت آن كشور، وی را در نیروی دریایی سلطنتی انگلستان به استخدام در آورده بود.

 وایزمن نیز مانند هرتسل عقیده داشت كه حمایت از صهیونیزم به نفع بریتانیا تمام می شود. زمانی كه انگلستان در جریان جنگ جهانی اول بخشی از سرزمین های متعلق به امپراتوری عثمانی را به چنگ آورد، وایزمن نیز به تلاش هایش افزود و در سال 1917 لرد بالفور را متقاعد ساخت كه لایحه ای اصولی برای دفاع از صهیونیزم به كابینه ارائه دهد. به درخواست بالفور، وایزمن و «لرد روچیلد» كه سرپرستی فدراسیون صهیونیست را در انگلستان به عهده داشت، پیش نویس لایحه را طی نامه ای برای روچیلد فرستاد. در این نامه آمده بود كه: «انگلستان نسبت به استقرار وطن ملی برای یهودیان در فلسطین نظر مساعد دارد».

افزون بر این مسایل، جنگ جهانی اهمیت نفت را نشان داده بود و انگلیس قصد داشت كه یك لوله ی نفتی از حوزه های نفتی عربی واقع در غرب حیفا بكشد.

«سرمارك سایكس»، كارشناس انگلیسی امور فلسطین، صهیونیزم را ابراز توسعه ی نفوذ انگلستان در خاورمیانه می دانست. در سال 1916 سایكس موفق شد، قرارداد سری سایكس – پیكو را در مورد تقسیم امپراتوری عثمانی پس از پایان جنگ، منعقد كند. این قرارداد به انگلستان حق می داد كه بندری در حیفا بسازد و خواستار تسلط مشترك انگلستان و فرانسه به فلسطین بود. دولت انگلیس از رقابت فرانسه واهمه داشت و تصور می كرد كه حضور یهودیان تحت الحمایه انگلستان در فلسطین به لندن كمك خواهد كرد تا تسلط بیشتری بر آن سرزمین داشته باشد. و می اندیشید كه اسكان یهودیان در فلسطین، پایگاه محكمی برای انگلستان خواهد بود كه بتواند توازن را در برابر تسلط فرانسه بر سوریه و لبنان حفظ كند.

در 22 ژوییه 1922 جامعه ی ملل، بنا به درخواست انگلستان به آن كشور در اداره ی فلسطین حكم قیمومیت داد.

حكم یاد شده كه حاوی بیانات اعلامیه ی بالفور بود، دقیقاً به همان ترتیب در سال 1917 توسط هیأت وزیران انگلستان تصویب شده بود.

در انگلستان اعتراضاتی علیه صدور این حكم به وقوع پیوست، مبنی بر این كه شناسایی اعلامیه بالفور، حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را از بین خواهد برد.

با اتكا به اعلامیه ی بالفور بود كه، صندوق ملی یهود میزان خرید املاك را افزایش داد. در سال 1920، سازمان جهانی صهیونیست، صندوق بنیاد فلسطین را تأسیس كرد تا بودجه ی اسكان یهودیان در سرزمین های خریداری شده را تأمین كند.

سكناگزینان صهیونیست، نیرویی به نام «هاگانا» (نیروی دفاع از خود) سازمان دادند، تا مأمور حفاظت از زمین هایشان باشد.

اعراب فلسطین خود را اتباع امپراتوری انگلستان می دانستند و اعلامیه بالفور را یك تخلف فاحش در اصل تعیین سرنوشت ملت ها كه تسلط متفقین اعلام شده بود تلقی كردند.

 

در اوایل دهه ی 1930 زمانی كه احساسات ضد یهود در آلمان رشد می كرد، دولت انگلستان سطح مهاجرت یهودیان را افزایش داد و در نتیجه تعداد یهودیان در فلسطین بین سال های 1931 تا 1935 دو برابر شد. این اقدام باعث شد كه جمعیت یهودیان در فلسطین بین 30 تا 40درصد افزایش یابد. با توجه به افزایش جمعیت، انگلستان اجازه داد كه املاك جدید و زیادتری خریداری شود.

آژانس یهود در فلسطین تحت قیمومیت انگلیس، به كشوری در درون كشور دیگر تبدیل شد و افزون بر مالكیت اراضی متعدد در مقیاس وسیع، بودجه ی كشاروزی را نیز تأمین كرد و دارای تأسیسات تجاری و صنعتی شد.

در سال 1936 واهمه ی اعراب نسبت به این احتمال كه آژانس یهود در پی ایجاد دولتی است، منجر به شورش علیه انگلستان شد.

اعراب امیدوار بودند تا از طریق نهضتی كه بیشتر به روستاییان متكی بود، بر انگلستان فشار وارد آورند تا مسأله ی مهاجرت یهودیان و خریداری اراضی را متوقف كند. از طرف دیگر در شهرهای عرب، كمیته هایی برای سازمان دهی اعتصابات صنفی تشكیل شد و اعتراض هایی به اعمال انگلیس و اجازه خرید املاك جدید صورت گرفت و اقداماتی نیز برای عدم پرداخت مالیات ها به عمل آمد. سرانجام گروه های عرب به مناطق مسكونی صهیونیست ها حمله بردند كه در نتیجه ی آن تعدادی از غیر نظامیان كشته شدند. «هاگانا» كه در آن زمان وابسته به آژانس یهود بود، در تلافی به روستاهای عرب حمله كرد كه منجر به مرگ تعدادی از غیر نظامیان و تخریب خانه های اعراب شد.

در سال 1937، صهیونیست ها گروه نظامی جدیدی به نام سازمان نظامی ملی تشكیل دادند كه هدف آن استفاده از نیروی علنی بیشتر علیه اعراب بود. از جمله اقدامات این سازمان بمب گذاری در بازارهای عرب بود.

انگلستان از سازمان ملل خواستار ارائه ی راه حلی در مورد وضعیت فلسطین شد، پنج كشور عرب از مجمع عمومی سازمان ملل خواستند تا مسأله ی فلسطین را در چارچوب خاتمه ی قیمومیت بر فلسطین و اعلام استقلال آن در نظر گیرد. آنها نگران بودند كه درخواست نامحدود انگلستان برای ارائه ی راه حل در مورد حاكمیت آینده ی فلسطین، مجمع عمومی را ترغیب كند كه مسأله ی پناهندگان یهودی در اروپا را به وضعیت فلسطین ارتباط دهد.

در 14 مه 1948 انگلستان از اقتدار خود در فلسطین چشم پوشیده و هم زمان با خروج كمیسر عالی انگلیس از فلسطین، یهودیان این كشور به فرماندهی «دیوید بن گورین» رسماً موجودیت حكومت خود را به نام «اسراییل» اعلام كردند.

چند ساعت پس از این اقدام، امریكا و شوروی این رژیم را به رسمیت شناختند، و آژانس یهود صدور اعلامیه ی تأسیس كشور اسراییل را از قطعنامه ی 181 سازمان ملل به عنوان سند شناسایی حق مردم یهود در استقرار كشور مستقل، از سوی سازمان ملل نام برد.

این اعلامیه مرز مشخصی را برای اسراییل در نظر نگرفته بود، اما آژانس یهود در پیامی به ترومن رییس جمهور وقت امریكا در ترغیب وی به شناسایی رسمی اسراییل اظهار داشت كه اعلامیه ایجاد كشور اسراییل در چارچوب مرزهایی قرار دارد كه از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ی 29 نوامبر 1947 تأیید شده است.

افزون بر قطعنامه ی 181، آژانس یهود در ادعای خود نسبت به فلسطین به حق تعیین سرنوشت و مالكیت باستانی این سرزمین اشاره می كرد و یهودیان مهاجر از ملیت های گوناگون را جانشین عبریان باستانی قلمداد می كرد.

غروب همان روز، چهار كشور: مصر، سوریه، اردن و لبنان به دولت نوظهور اسراییل اعلان جنگ دادند و این اولین جنگ خونین اعراب و اسراییل بود. در اعلامیه ی تشكیل اسراییل، فلسطینی ها كه مالك 97درصد از اراضی این كشور بودند با قید عبارت «جوامع موجود غیر یهود» نادیده گرفته شدند. این اعلامیه باعث سرازیر شدن غیر قانونی یهودیان سراسر جهان به فلسطین شد و مورد حمایت «ویلسون» رییس جمهور وقت امریكا نیز قرار گرفت. از سوی دیگر نفرت شدید افكار عمومی جهان از مسایل خونین فلسطین، رژیم تازه متولد شده صهیونیست ها را در انزوا قرار داد.

صهیونیست های مقیم امریكا، نیز فعالیت های خود را تشدید و بر ضرورت تشكیل دولت یهود تأكید كردند. با افزایش آزار و اذیت فلسطینیان، خشم مردم جهان علیه صهیونیست ها بیشتر شد و اعتراض های خود را به سازمان ملل منعكس كردند. پیش از این یعنی در 29 نوامبر 1974، امریكا و شوروی طی یكی از نادرترین توافقات خود طرح تجزیه ی خاك فلسطین را به دو بخش یهودی و عربی پیاده كرده و از سازمان ملل خواستند كه این طرح را به تصویب برساند؛ بدین معنی كه قیمومیت انگلیس در مورد فلسطین در همان تاریخ خشم و نفرت جهان اسلام را بیش از پیش برانگیخت و تظاهرات خونینی علیه امریكا و اتحاد جماهیر شوروی سابق به ویژه علیه صهیونیست ها در بیت المقدس، یافا، حیفا و چند شهر دیگر فلسطین و كشورهای اسلامی برپا شد.

در 8 دسامبر 1947 جامعه ی عرب طی نشستی ضمن اعتراض به اقدام خائنانه سازمان ملل، تصمیماتی برای رویارویی با صهیونیست ها اتخاذ كرد. در سال 1948 جنگنده های مصری ابتدا تل آویو پایتخت اسراییل را بمباران كردند و نیروهای زرهی لبنان از شمال، سوریه و اردن از شرق و مصر از غرب به سوی فلسطین به راه افتادند .

در روزهای نخست نیروهای اردن موفق به اشغال بخش عمده ای از بیت المقدس شدند. شورای امنیت كه ادامه ی جنگ را به ضرر صهیونیست ها می دید، در 2 ژوئن سال 1948، در حالی كه 19 روز از جنگ می گذشت خواستار آتش بس شد. صهیونیست ها از این آتش بس استفاده نموده با حمایت امریكا و چكسلواكی شروع به تجهیز قوای نظامی خود كردند، و در سپتامبر همان سال یعنی سه ماه بعد، آتش بس را نقض كردند و در داخل فلسطین، هاگانا «نیروی تهاجمی و تدافعی یهود» منطقه «عكا»، جایی كه هزاران عرب از حیفا و نقاط دیگر به آنجا پناهنده شده بودند را به گلوله بست و به دنبال آن تیپ هفتم هاگانا شهر «ناصره» را با درگیری به تصرف خود درآورد و حمایت خود را در خارج به سوی مواضع مصر آغاز كرد.

 اعراب در جنگ دوم به علت فقدان فرماندهی واحد و عدم هماهنگی های لازم نتوانستند به طور مطلوب پایداری كنند و در نتیجه، جنگ در شرایطی كه 6 هزار كیلومتر مربع از اراضی، به اشغال صهیونیست ها درآمده بود با میانجیگری سازمان ملل به پایان رسید.

در بهار سال 1949، اسراییل موافقتنامه های جداگانه ی متاركه جنگ، با مصر، لبنان، ماوراء اردن و سوریه منعقد كرد. اما این موافقتنامه ها پایدار نماند و حمله های اسراییل هر چند وقت یكبار به قسمتی از این كشورها صورت می گرفت. در همان سال، دولت اشغالگر حدود 400 شهر و روستای عرب نشین فلسطین را تخریب و به جای آنها جنگل مصنوعی ایجاد كرد.

به این ترتیب در این جنگ نزدیك به یك میلیون، فلسطینی آواره و به كشورهای عربی منطقه پناهنده شدند و هزاران نفر از سربازان طرفین كشته و زخمی شدند و صهیونیت ها توانستند بر 78درصد كل خاك فلسطین مسلط شوند. از سوی دیگر مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی افزایش یافت و در سال 1951 به اوج خود رسید.

بر اثر جنگ و هم چنین ترور و كشتار فلسطینی ها و فرار آنان از سرزمین آبا و اجدادی مسأله ی آوارگان فلسطین به وجود آمد و این مسأله همچنان زمینه ی جنگ های بعدی یعنی 1956، 1967 و 1973 اعراب و اسراییل را فراهم آورد.

آوارگان فلسطینی با به وجود آوردن «سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO)Palestine Liberation Organization» و چندین سازمان چریكی و دسته های مخفی و شبه نظامی از 1967 جنگی سخت و بی امان را با رژیم اشغالگر، چه در داخل خاك آن، چه در سرزمین های اشغالی و در سراسر جهان آغاز كردند و علیه صهیونیزم در جبهه های سیاسی و نظامی به نبرد پرداختند.

صهیونیزم كه در میان هواداران غربی یهودیان، جنبشی برای یافتن میهنی برای یهود شمرده می شود، از نظر اعراب و ملت های مسلمان و بخش عمده ی جهان (سایر ملل)، مترادف با تجاوزگری و امپریالیسم و غصب سرزمینی متعلق به ملتی دیگر است و اسراییل (رژیم اشغالگر قدس شریف) متحد نیرومندی برای غرب و امپریالیسم آن در منطقه ی خاورمیانه به شمار می آید.

گروه های تندرو و متعصب یهودیان صهیونیست، خواهان به وجود آوردن یك كشور یهودی از راه قهر و سلطه ی نظامی هستند كه باصطلاح «از نیل تا فرات» ادامه داشته باشد. از سوی دیگر در سال های اخیر در جریان مذاكرات باصطلاح صلح در عین حال كه فلسطینیان به ظاهر موفقیت هایی در زمینه ی خود مختاری دست یافته اند، از سوی دیگر تلاش غرب به ویژه امریكا به گونه ای است كه ملت فلسطین را به سوی سازشی ذلت بار و هم زیستی با دشمن سوق داده و می دهد.

 

عبارت خود را درج و جهت جستجو "Enter" را بفشارید

تغییر اندازه فونت:

تغییر فاصله بین کلمات:

تغییر فاصله بین خطوط:

تغییر نوع موس:

تغییر نوع موس:

تغییر رنگ ها:

رنگ اصلی:

رنگ دوم:

رنگ سوم: