بحران زدایی خاورمیانه از رهگذر ساخت ژئوپلیتیک وحدت
خاورمیانه طی سال ها شاهد هماوردی و رقابت های غیرسازنده دولت های منطقه بوده و شکاف های قومی و مذهبی در این پهنه حساس جغرافیایی بر التهاب، تنش و در نهایت تهدیدهای پیش روی کشورهای اسلامی افزوده است. این در حالی است که جایگزینی ژئوپلیتیک وحدت به جای تفرقه می تواند گذرگاهی به سوی برونرفت از بحران های خاورمیانه باشد.
کشورهای اسلامی در خاورمیانه، این روزها با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم می کنند. بدون شک یکی از مهم ترین تهدیدهایی که در حال حاضر گریبان بیشتر کشورهای اسلامی را گرفته، ناامنی، تروریسم و رشد فزاینده افراطی گری است. از عراق گرفته تا سوریه و یمن، هر کدام صحنه ناآرامی و خشونت است. همه روزه شمار بالایی از غیر نظامیان، زنان و کودکان بیگناه در آتش منازعات فرقه ای و مذهبی می سوزند.
گروه های تروریستی و تکفیری با عقاید بسیار خطرناک و رادیکال در جای جای منطقه رخنه کرده اند و مبارزه به منظور خشکاندن ریشه آن ها، در گرو تعامل و همکاری تمام کشورهایی است که به نوعی با آن ها درگیرند، چرا که اقدام هر کشور به تنهایی نتیجه ملموسی در این زمینه به دست نمی دهد.
بدون شک نوک پیکان ناامنی و رشد تروریسم تنها متوجه جهان اسلام و خاورمیانه نیست، بلکه دامن بسیاری از کشورها و دولت ها را می گیرد. مساله مهم دیگر اینکه در حال حاضر، دولت ها به عنوان تنها کنشگران عرصه جهانی شناخته نمی شوند بلکه شاهد کنشگران متعددی در این عرصه ایم و این واقعیت، یافتن راهکاری به منظور تعامل با هر یک را دشوار می کند و به این شکل مهمترین چالش پیش روی جهان یعنی افراطی گری و تروریسم پیچیدگی های بسیاری می یابد.
پر واضح است که برای حل معضلات این روزهای خاورمیانه، اولین گام، شناخت صحیح و همه جانبه از ماهیت چالش ها است تا بتوان قدمی در راستای حل آن ها برداشت و اگر در این زمینه ریشه شناسی صورت نگیرد نمی توان برای مداوا نسخه پیچید. ریشه چالش ها در خاورمیانه را اما باید از 2 منظر داخلی و خارجی بررسی کرد.
از مهم ترین چالش هایی که در داخل خاورمیانه وجود دارد و در نضج گیری افراط گرایی در کشورهای اسلامی بی تاثیر نیست، ناکارآمدی شماری از حکومت ها در ارایه پاسخ مناسب به مطالبات مربوط به ایجاد جامعه مدنی است. نبود روندهای مشخص و پیش بینی شده برای پیگیری خواسته های بهحق و قانونی، برخی را که در کشورهای منطقه از احقاق حقوق خود ناامید شده اند، به سمت رویه های اعتراضی غیرمعمول سوق می دهد.
برخی دولت های ناکارآمد و ضعیف در منطقه نیز با اقدام های قهرآمیز و سرکوبگرانه راه هرگونه مسالمت و آشتی را سد می کنند. این دست اقدام های نسنجیده، حتی برخی گروه های معترض میانه رو را به سوی همراهی با گروه های تندرو سوق داده است. در چنین شرایطی است که خشونت فزاینده در این کشورها، به دیگر نقاط منطقه تسری پیدا می کند و زمینه برای رشد سلفی گری مهیا می شود. فرجام خیزش های اخیر منطقه که در مصر، یمن، لیبی و ... امواج مردمی را علیه حکومت های تمامیت خواه پدید آورد و به بهار عربی موسوم شد، نشان می دهد نبود جامعه پذیری سیاسی به واسطه تمامیت خواهی حاکمان، مسیر حرکت به سوی خواست مردم را تنگ و در بسیاری موارد سد کرده است.
از مشکلات دیگری که آتش خشونت ها را در منطقه شعله ور می کند، دامن زدن به بحث های فرقه ای، مذهبی و اختلاف های شیعه و سنی است. نگاه فرقه ای و طایفه ای برخی حکومت ها، زمینه های سوء استفاده را برای جریان های افراطی مهیا می کند؛ جریان هایی که می خواهند با سوارشدن بر موج نارضایتی های موجود، حکومت های خودخوانده و جعلی مانند آنچه را امروزه در منطقه شاهد هستیم بنا نهند. در این بین، متاسفانه نقش معدودی از دولت ها نیز در بغرنج کردن شرایط بسیار تاثیرگذار بوده است؛ دولت هایی که برخی داعیه رهبری جهان اسلام را دارند اما به جای ترویج همدلی و برجسته کردن نقاط اشتراک به جای افتراق، سعی در بهره برداری از شرایط به نفع خود را دارند بی آنکه به عواقب خطرناک اعمال خود بیاندیشند.
افزون بر آنچه گفته شد، می توان به تفسیرهای خشونت آمیز از دین، خوانش افراطی و غیرآشتی جویانه و همچنین برخورد گزینشی در قبال احکام اسلام، در برخی جوامع اسلامی اشاره کرد که سبب پاگرفتن افراطی گری و خشونت شده است.
در کنار همه این مولفه های منطقه ای، نمی توان بر بسیاری از مشکلات برآمده از دل کنشگری بازیگران و روندهای فرامنطقه چشم فرو بست. از جمله مهم ترین آن ها، حضور نیروهای خارجی به ویژه غربی در منطقه است. بدون شک این موضوع، از مهم ترین معضلات این روزهای خاورمیانه است. در اینجا، صرفِ حضور فرامنطقه ای که صد البته مسائل و مشکلات فراوانی به دنبال دارد، مطرح نیست بلکه نکته مهم این است به دنبال حضوری مداخله گرانه، بحث تحمیل سیاست ها بر دولت های به اصطلاح «شریک استراتژیک» پیش می آید. در این میان اگر دولتی ناهمساز با منافع و اهداف کلان دولت های غربی به ویژه آمریکا باشد ممکن است با واکنش هایی نظیر حمایت های فرامنطقه ای از گروه های تروریستی و افراطی روبرو شود.
در چنین شرایطی، ضرورت همکاری بین کشورهای منطقه از اولین راهکارهایی است که هر عقل سلیمی به سمت آن متمایل می شود. اگرچه نمی توان منکر وجود اختلاف ها و شکاف های قومی مذهبی میان برخی کشورهای منطقه شد اما حال که جبر جغرافیایی، دولت- ملت های خاورمیانه را با تمام این مختصات در کنار هم قرار داده است، بهترین راه تعامل و همسازی آن ها با یکدیگر است تا شرایط جدیدی برای تنفس خود مهیا کنند. موقعیت ژئواستراتژیک خاورمیانه، موجب شده تا این منطقه، به محل تلاقی منافع قدرت های بزرگ بدل شود. در این شرایط بهترین تصمیم اولویت نهادن بر وحدت و همدلی به جای کثرت و واگرایی در جهت خروج از وضعیت دست افزاری قدرت های بزرگ است.
در همین پیوند، «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه کشورمان در همایش بحران های ژئوپلتیک جهان اسلام که روز دوشنبه 24 آبان در تهران برگزار شد، طی سخنانی با اشاره به مهم ترین معضل های جهان اسلام در حال حاضر گفت: ما باید ژئوپلیتیک وحدت را در برابر ژئوپلیتیک تفرقه، ژئوپلیتیک مقاومت را در برابر ژئوپلیتیک تسلیم، صلح را در برابر خشونت و احترام را در برابر خطر افراط و تفریط به پیش ببریم.
فرجام سخن آنکه، تنها راه پیش روی ملت ها و دولت های منطقه تعامل و همسویی با یکدیگر، تمرکز بر اهداف و منافع مشترک با استمداد از معارف حقیقی و انسان ساز اسلام است. البته شماری از حکومت ها در جهان اسلام تنها نامی از اسلام را یدک می کشند. این در حالی است که در سایه بازگشت به قوانین اسلام راستین، ملت های مسلمان می توانند زیستی بهتر را در کنار هم تجربه کنند و ریشه های درخت افراطی گری را برای همیشه بخشکانند.